متن ذیل، پاسخ به نامه خلیفه دوم توسط سلمان است که: اولا: بیانگر شخصیت ممتاز او و حکومت عادلانه وی به پیروی از پیشوایان محبوبش، پیامبر(ص) و علی(ع) است. ثانیا: پاسخ دندان شکنی است به سخنان یاوه ای که دشمنان شیعه بر علیه سلمان عنوان کرده اند. ثالثا: الگوی زیبائی از سیره و روش حاکمان علوی و پیروان مکتب اهل بیت(ع) برای زمامداران تاریخ است. رابعا: شاید نمونه ای باشد از شیوه یاوران امام مهدی(عج) در نظام حکومت جهانی مهدوی(ع).
به نام خدا
و به یاد ولیّ خدا امام مهدی(عج)
احتجاج سلمان فارسی با عمر بن خطاب
در دوران خلافت خلیفه دوم و پس از نبرد قادسیّه و فتح شهر مدائن، حذیفه ی یمانی والی مدائن شد، و پس از او سلمان فارسی بنا به پیشنهاد امام علی بن ابیطالب(ع) استاندار مدائن گردید.
حضور او در این شهر و در بین هم وطنان با روحیّه عدالت ورزی و سادگی و بی آلایشی، و مقام معنوی او نزد پیامبر عظیم الشأن اسلام با تعبیر (السلمان مِنّا اهل البیت) تأثیر بسزایی در گرایش ایرانیان به ولایت علوی داشت.
سلمان تا سال ۳۳ ه.ق (زمان خلافت عثمان) والی مدائن بود، در آن سال از دنیا رفت و در نزدیک ایوان مدائن به خاک سپرده شد.
شیوه مدیریت اجتماعی و سبک زندگی و برخورد او با مردم، مورد انتقاد خلیفه دوم قرار گرفت و به همین خاطر نامه ای برای او فرستاد و در آن نامه او را مورد سرزنش قرار داد.
متن ذیل، پاسخ به نامه خلیفه دوم توسط سلمان است که:
اولا: بیانگر شخصیت ممتاز او و حکومت عادلانه وی به پیروی از پیشوایان محبوبش، پیامبر(ص) و علی(ع) است.
ثانیا: پاسخ دندان شکنی است به سخنان یاوه ای که دشمنان شیعه بر علیه سلمان عنوان کرده اند.
ثالثا: الگوی زیبائی از سیره و روش حاکمان علوی و پیروان مکتب اهل بیت(ع) برای زمامداران تاریخ است.
رابعا: شاید نمونه ای باشد از شیوه یاوران امام مهدی(عج) در نظام حکومت جهانی مهدوی(ع).
ترجمه متن احتجاج و نامه سلمان(ره) به خلیفه دوم:
به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر
از سلمان، غلام آزاد شده رسول خدا(ص) به عمر بن خطاب
امّا بعد، ای عمر، نامه ای از تو به من رسید که در آن مرا سرزنش نموده و نکوهش کردی. یادآور شدی که تو امارت اهل مدائن را به من دادی، و به من فرمان دادی که کارهای حذیفه را پیگیری کنم، و دوران اعمال و روش های او را مورد حسابرسی و دقت قرار دهم، و از کارهای زشت و زیبای او تو را آگاه کنم، امّا خداوند مرا در کتاب محکم خویش از این کار بازداشته است، آنجا که می فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده اید، از بسیاری از گمان ها بپرهیزید چراکه بعضی از گمان ها گناه است و هرگز تجسّس نکنید و هیچ یک از شما از دیگری غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده ی خود را بخورد؟ همه شما از این کار کراهت دارید، تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است) (سوره حجرات آیه ۱۲)
و من کسی نیستم که خدا را به بهانه پیگیری کارهای حذیفه و اطاعت از تو معصیت و نافرمانی کنم !!
و امّا آنچه را تذکر دادی که من به برگ های خرما و خوردن نان جو، روی آورده ام، این ها چیزی نیست که بخاطر آن بتوان انسان مؤمنی را نکوهش و سرزنش کرد. به خدا قسم ای عمر، خوردن نان جو و برگ های درخت خرما و بی نیازی و سیری بوسیله آنها، نزد خدا برتر و دوست داشتنی تر است از فراوانی طعام و نوشیدنی، و غارت مؤمنان و ادعای آنچه که شایسته آن نیستم، و نزدیکتر به تقوی است. رسول خدا(ص) را می دیدم که هرگاه نان جوینی می خورد، خوشحال می شد و هرگز از این مسئله ناراحت و عصبانی نبود.
و در مورد عطاها و بخشش های من به مردم یادآور شدی. من این بخشش ها را برای روز فقر و حاجتم (قیامت) ذخیره کرده ام.
ای عمر به خدای صاحب عزّت قسم، برای من هیچ اهمیتی ندارد که طعامی که به گلوی من می رسد، و گوارا در حلقم فرو می رود از مغز گندم و مغز گوسفند باشد یا باقیمانده پوسته های جو !!
و امّا انتقاد تو از من که من قدرت خداوند را تضعیف کردم و مقام او را پست شمردم، با ذلیل و خوار کردن نفسم و پست شمردن مقام خودم به حدّی که مردم مدائن فراموش کردند و نمی فهمند که من استاندار آنها هستم، و مرا به عنوان پلی فرض کرده اند که از روی آن عبور کنند و بارهای سنگینشان را بر دوش من بگذارند، و تو گمان کردی که این کارها موجب اهانت و خواری قدرت الهی خواهد شد؟!! بدان، که خواری در راه اطاعت خدا برای من از عزّت در راه نافرمانی خدا محبوبتر است.
و تو خود می دانی که رسول خدا(ص) در همان شرایط نبوّت و قدرت با مردم الفت داشت و به آنها نزدیک می شد و مردم هم به او نزدیک می شدند، تا جائی که عدّه ای نزدیکتر از دیگران به حضرت بودند. در عین حال نان خشک و خشن می خورد و لباس خشن می پوشید و مردم از هر گروهی: قریش و عرب و سفید و سیاهشان نزد او در دین مساوی بودند.
پس من گواهی می دهم که شنیدم از خود پیامبر(ص) که می فرمود: (کسی که سرپرستی هفت تن از مسلمانان را بعد از من به عهده بگیرد، و سپس بین آنها بر اساس عدالت رفتار نکند، خدا را بر حال خشم بر خود ملاقات خواهد کرد). پس ای عمر، کاش در سرپرستی و فرمانداری مدائن سالم میماندم، از آنچه در مورد من تذکر دادی که من نفسم را ذلیل و پست کرده ام، پس چگونه است حال کسی که بعد از رسول خدا(ص) سرپرستی و ولایت امّت را به عهده گرفته است؟!
و من فرمان خدا را شنیدم که می فرماید: (آری این سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهم که اراده ی برتری جوئی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیز کاران است. آیه ۸۳ قصص)
بدان که من نخواستم مدیریت مردم را به عهده بگیرم و حدود الهی را در بین آنها اجرا کنم مگر به هدایت و راهنمائی راهنمای عالِمی، که راه و روش او را در میان آنها پیاده نمایم و در بین مردم با سیره و روش آن عالِم سیر کنم.
و بدان که اگر خداوند متعال برای این امّت خیر و رشدی اراده می فرمود، برترین و دانشمندترین آنها را بر ایشان والی می کرد، و اگر این امّت از خداوند خائف بودند و از فرمایش پیامبرشان تبعیّت می کردند و آگاهی به حق داشتند تو را امیرمؤمنان نمی نامیدند. (پس آنچه می خواهی حکم کن، تو فقط در این زندگی دنیوی میتوانی قضاوت و داوری کنی. آیه ۷۲ طه)
طولانی شدن عفو خداوند و تمدید مهلت او از تعجیل در عقوبتش تو را مغرور نکند و بدان در آینده ای نه چندان دور به عاقبت ظلم خود در دنیا و آخرت خواهی رسید، و به زودی از آنچه که پیش فرستادی و پس از این انجام خواهی داد، پرسش خواهی شد. والسّلام
منبع : بحار الانوار جلد ۲۲ صفحه ۳۶۰
فَضائلهم و مناقبهم و مخربی شریعتهم و غاصبی خلافتهم و حقوقهم اجمعین من الاولین و الاخرین و عجلفرجهم.نفسی بفداک یا سلمان یا عبد الصالح الله و صحبه الرسول الله و شیعهللامیرالمومنان علی بن ابیطالب و لعنهااه علی اعدائکم جمیعا الی الابد الابدین.حقیقتا حضرت سلمان(روزبه)از افتخارات ما ایرانیان بلکه جهانیان و بشریت میتواند باشد و همینطور هم خواهد بود.در جواب نامه حضرت سلمان (سلام الله علیه)به عمربن خطاب بسیاری از مسائل و موارد را میشود به نیکی دریافت لکن بنده ۳ الی ۴ نمونه از آنرا در اینجا می آورم باشد که صیح باشد و برای دوستان هموطن قابل استفاده باشد.مسئله اولی که بسیار مهم و دارای اهمیت خاص میباشد این نکته است که حضرت سلمان به امر و فرمان امیرالمومنین فاروق اعظم و صدیق اکبر(صلوات الله علیه)فرماندار مدائن میشود.ثانیا مطلب بعدی که در این نامه بسیار آشکارا و هویداست این نکته میباشد که خلیفه بلافصل و وصی و امام بر حق که توسط خداوند تبارک وتعالی نصب الهی گردیده و توسط آقارسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم)وبرای بار آخر و بصورت رسمی در غدیر خم و با ایراد خطبه غدیریه به امت ابلاغ نمودند آقاامیرالمومنین علی بن ابیطالب(صلوات الله علیه)میباشند و بودند و آقارسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) عهدی عظیم و پیمانی بزرگ رابفرمان ذات اقدس الهی از امت ستاندند و در این نامه حضرت سلمان(روحی فداه)کاملا مشخص اشاره فرموده و همینطور امت اسلامی را طعن میزند برای اینکه عهد کبیر غدیر را شکستند.ثالثا این نامه نشان میدهد که خلیفه دوم اهل تسنن آنطور که تبلیغ کرده اند که ساده زیست بوده و ازاین جور قضایانبوده است وزندگی ساده نداشته و بالعکس ۴از قضا زندگی خوبی در نهان داشته ودر ظاهر و در ملأعام باوضع دیگری حاضر میگشته.ورابعاحضرت سلمان ((روحی له الفداء))عاقبت نوسنده نامه یعنی خلیفه دوم اهل تسنن را روشن میفرمایند و میفرماید عاقبت کارت چیست.والسلام .یا علی