شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » پرونده ای از عملکرد ابن تیمیه

پرونده ای از عملکرد ابن تیمیه

nojom-2-4_Haftegy.ir_

پرونده ای از عملکرد ابن تیمیه

 طبق دلالت آیه شریفه (إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَ‌اهِیمَ وَآلَ عِمْرَ‌انَ عَلَى الْعَالَمِینَ) (سوره آل عمران آیه ۳۳) پس از آدم و نوح و دو نسل (آل) خاص [برای نبوت و خلافت] آنتخاب گردیده اند .(آل ابراهیم و آل عمران)

و طبق دلالت آیه شریفه ۴۵ سوره نساء (أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ  فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَ‌اهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَه وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا) در عصر نزول قرآن دیگر از آل عمران خبری نیست که وارث نبوت و امامت باشند این فقط آل ابراهیم است که وارث کتاب (قرآن) و حکمت (سنت) و ملک عظیم (امامت و خلافت دائمی ) خواهند بود.

طبق نقل چند نفر از محدثین و مفسرین اهل سنت مانند ابن مردویه ، طبری ، ابن حاتم و ……. پیش از نزول آیه فوق یعنی پس از آیه ۵۲ و ۵۳ ، سوره کوثر نازل گردید که تصریح فرمود : شاخه قابل تکثیر از آل ابراهیم (کوثر) برای تصدّی امور امامت و خلافت را به شخص تو اعطا کردیم چه حسادت بکنند چه حسادت نکنند . و در سوره بقره آیه ۱۲۹ فرمود : ابراهیم (علیه السلام) خطاب به خداوند متعال عرض کرد : رَ‌بَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَ‌سُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَه وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ. در این آیه فقط برای ذریه اسماعیل دعا کرد که از آنان رسول جهانی مبعوث فرماید و نه ذریه اسحاق.

و خداوند این دعا را قبول و پذیرفت و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را برای بشریت  از شاخه آل اسماعیل از آل ابراهیم انتخاب فرمود . و در آیه شریفه( قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَه حَسَنَه فِی إِبْرَ‌اهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ ( سوره ممتحنه آیه ۴) تصریح فرمود : آئین ابراهیم در شاخه آل اسماعیل آئین ابدی است و همواره حتی برای امت اسلامی نیز تا روز قیامت حجت و مورد اقتدا خواهد بود و می دانیم آل اسماعیل پس از نضر بن کنانه قریش نامیده شده سپس در سوره قریش تصریح فرمود : دفاع از بیت الله الحرام در قبال هجوم اصحاب فیل برای خدمت به قریش بوده آن هم در راستای تحکیم مبانی عبادت در بیت الله الحرام و امنیت آن و حل مشکلات اقتصادی قریش و حجاج بیت الله الحرام.

 و طبق اخبار متواتر بین شیعه و سنی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها تصریح فرمودند خلافت و امامت فقط و فقط مخصوص قریش است و این مطلب را بدین خاطر فرمودند که خودش و ۱۲ معصوم از قریش بوده اند اما به خاطر عام بودن و یا مطلق بودن جمله رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی جمله ( الامامه فی قریش ) تمام قبایل قریش با تکیه بر این عنوان عام خود را مستحق و شایسته خلافت الهی می دانستند و همین امر باعث شد قریش از رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حمایت کنند اگر چه برای به قدرت رسیدن خودشان ، بعلاوه قریش به خاطر آل ابراهیم بودن هم مشمول آیه ۳۳ آل عمران بودند و هم مشمول ظاهر آیه ۵۴ سوره نساء  البته خداوند متعال به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) دستور اکید داده بود (الإمامه فی قریش ) را طوری علنی سازد که خیال حکومت اسلامی از طرف قریش در آغاز رسالت آسوده و راحت بشود یعنی اگر قریش بداند خلافت اسلامی در انحصار ایشان باقی خواهد ماند و به تمام قبایل قریش سهمی از خلافت خواهد رسید از حکومت اسلامی حداقل در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) حمایت جدی خواهند کرد و این شیوه و یا سیاست بسیار مفید واقع شد امّا هنگامیکه آیه شریفه ۵۴ سوره نساء نازل شد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : این آیه دیگر اجازه نمی دهد خلافت در تمام شاخه های قریش مشروع شود و خلافت مخصوص آن خاندانی خواهد بود که کتاب (قرآن) حکمت (سنت) بر آنها نازل شده است.

و چون قریش به خاطر آل ابراهیم بودن و به خاطر قریشی بودن دشمن سرسخت انحصار رسالت و خلافت در یک شاخه از قریش یعنی بنی هاشم بودند لذا در مقابل موضع قرآن به صورت علنی ایستاده ابتدا دو آیه آل ابراهیم و قریش را مستند خود قرار دادند سپس با دست اندازی به متن تورات سفر خروج باب ۳۲ سامری را با هارون جابجا کرده و هارون را دعوت کننده عبادت به گوساله معرفی کردند تا بگویند : رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده : علی (علیه السلام) به من مانند هارون نسبت به موسی است . منظورش این بوده که علی نیز منحرف کننده امت رسول خدا است چون هارون منحرف کننده امت موسی بوده است.

قریش با تمسک به سوره قریش شعاری برای خود ساخته و انتشار دادند بدین صورت « وسّعوها فی قریش تتّسع » یعنی خلافت را تابعی از عنوان قریش قرار دهید تا به تمام قبایل قریش خلافت برسد.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی ابن ابی طالب (علیه السلام) دستور داده بوده تو باید به این نکته پافشاری کنی که بطن خاص از قریش وارث خلافت هستند و‌ آن بطن خاص هم بنی هاشم است و علی (علیه السلام) با تبعیت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دو خطبه نهج البلاغه فرمود : خلافت فقط در بطن بنی هاشم آن هم در شاخه اهل بیت ادامه دارد و سپس تصریح فرمود در شاخه بنی امیه خلافت اللهی نیست.

و بارها رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : من و علی از شجره واحد هستیم ، و در دعای ندبه که دائر المعارف این قضیه است و تمام پیام آن دعا این است که تمام انبیاء برای خود وصی داشتند و خلافت و وصایت علی(علیه السلام)چیزتازه ای نیست،علی(علیه السلام)خلیفه بوده ازشجره رسالت ،مانندخلافت شیث برای آدم،خلافت سام برای نوح وخلافت هارون در میقات۴۰روزه برای موسی و وصایت یوشع برای موسی(علیهم السلام).

به هر حال چون بنی هاشم آن هم خاندان رسالت جز یک خانواده نبودند لذا در مقابله با قبایل متعدد قریش پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شکست خورده و قتل عام شدند و به خاطر این قتل عام و سپس فضای تقیه ای حاکم نتوانستند موضع اهلبیت را بدرستی تبیین کنند و چون قادر به تبیین کامل موضع خود نبودند لذا تصمیم گرفتند موضع درست خود را  در سه قالب و شکل به نسلهای بعدی منتقل سازند:

الف) دعا مانند صحیفه سجّادیه.

ب) زیارتنامه.

ج) به زیارت رفتن قبور ائمه برای بیان ضرورت مراجعه به امام.

 و در طول تاریخ تشیع ، شیعه توانست آن مطالبی را که بنا بوده اهلبیت بیان فرمایند در قالب دعا خطاب خداوند متعال و در قالب زیارتنامه خطاب به ائمه اطهار بیان نمایند و مرحوم علامه حلی در قرن هفتم توانست موضع شیعه را در کتابی با عنوان ( منهاج الکرامه فی معرفه الامام ) مستدل تر از علمای سابق تدوین نماید و یکی از علمای سنی معاصر علامه ، که یک ناصبی و دشمن اهلبیت بوده به نام ابن تیمیه به مطالعه منهاج الکرامه علامه از توان شیعه در بیان عقاید اهلبیت و پیروان آنها به وحشت افتاد.

 و تصمیم گرفت با تألیف کتابی به نام منهاج السنه به منهاج الکرامه علامه حلی پاسخ بگوید و این عالم ناصبی علاوه از کتاب فوق کتابهای دیگری نیز تألیف کرد و محور عمده کتب ابن تیمیه این بوده تا ثابت کند بخشی از دعاها مانند دعای توسل و زیارت نامه ها مانند زیارت عاشورا و به زیارت اهل بیت (علیهم السلام ) رفتن برای توسل از مصادیق شرک است تا بدین وسیله سه شکل و قالب انتخاب شده امامان شیعه برای بیان عقائد اهلبیت (علیهم السلام ) را  ابطال کند.

 کتابهای ابن تیمیه در قرن یازدهم به کمک استعمارگران به یک جریان سیاسی با رهبری ظاهری محمد بن عبدالوهاب تبدیل شد و توانست در مرکز اسلام که مکه و مدینه است حکومت اسلامی را به کنترل خود در آورد و پس از آن توانست این تئوری ابن تیمیه ( دشمنی با زیارتنامه و زیارت اهلبیت (علیهم السلام ) رفتن و توسل به اهلبیت (علیهم السلام)) را در قالب تخریب قبور حرم اهلبیت(علیهم السلام )درحجاز و عراق پیاده کند و از آنجائیکه یهود و مسیحیت در دشمنی با اهلبیت(علیهم السلام)با ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب  مشترکاتی داشته اند در طول تاریخ وهابیت(چه درقالب دفاع از کتابهای ابن تیمیه چه در قالب دفاع از سیاست محمد بن عبد الوهاب از این فرقه ناصبی حمایت کردند ).

اینک لازم است به متن منهاج السنه مراجعه کنیم تا موضع نخستین تئورسین

وهابیت نسبت به اهلبیت(علیهم السلام )و شیعه روشن گردد ولی توجه به متن کتاب فوق به یک مقدمه نیاز دارد:

مقدمه:

در قرآن کریم در قضیه طالوت و جالوت آیه های ۲۴۶ تا ۲۵۱ سوره مبارکه بقره از پیامبری سخن به میان آورده که بنی اسرائیل از وی درخواست میکنند از خدا بخواهد تا پادشاهی برای قوم بنی اسرائیل تعیین کند که زیر سایه او این قوم بتواند با دشمنان خود بجنگند و آن پیامبر هم دعائی می کند و خداوند طالوت را برای قوم بنی اسرائیل به عنوان پادشاه تعیین می کند و در تاریخ آمده آن پیامبر حضرت سموئیل از اولاد لاوی فرزند یعقوب بوده و طالوت هم از نوادگان بنیامین بوده است.

تاریخ نویسان بنی امیه یک مطلب بر این قضیه اضافه کرده بودند مبنی بر اینکه در قوم بنی اسرائیل یک اصل آسمانی بوده و آن اینکه اگر در یکی از اولاد اسرائیل ( یعقوب ) کسی پیامبر می شد از آن شخص دیگر پادشاه و خلیفه نمی شده لذا سموئیل از لاوی و طالوت از بنیامین بوده است و بعدها این اصل موهوم و ساختگی بنی امیه را تبدیل کردند به یک اصل اسلامی!!!

و مدعی شدند در بنی اسماعیل ( قریش ) نیز این اصل حاکم است یعنی اگر در یکی از قبایل قریش یک نفر پیامبر بشود از آن خاندان نباید کسی خلیفه بشود بر پایه این اصل ساختگی عمر بن الخطاب به امیر المؤمنین علی ( علیه السلام ) گفت : لن تجتمع النبوه و الخلافه فی بیت واحد . یعنی هرگز نبوت و خلافت در یک قبیله از یک شجره مثل قریش جمع نمی شود یعنی چون رسول خدا از بیت بنی هاشم است لذا علی نمی تواند خلیفه شود چون علی هم از بنی هاشم است.

در حالیکه در طول عمر یازده امام معصوم (علیهم السلام ) همواره خاندان رسالت و امامت این اصل ساختگی را بر خلاف آیه شریفه ۵۴ سوره مبارکه نساء می دانستند آیه ای که می فرماید آل ابراهیم هم دارای رسالت اند هم دارای ملک عظیم . شخص علی بن ابیطالب (علیه السلام ) ، ابن عباس و زید فرزند امام سجاد (علیه السلام ) بارها به این آیه برای ابطال آن اصل موهوم تمسک فرمودند.

ابن تیمیه و پیروانشان برای دفاع از موضع قریش همواره به جای تمسک به آیه فوق به اصل ساختگی ( مستند به آیات ۲۴۶ تا ۲۵۱ سوره بقره که مربوط به بنی اسرائیل بوده ) برای عقب زدن اهلبیت (علیهم السلام )  از خلافت تمسک می کردند بدون اینکه توجه کنند آن اصل موهوم و ساختگی ( لا تجتمع النبوه و الخلافه فی بیت واحد ) حتی در مورد بنی اسرائیل هم درست نبوده است . (چرا که یوشع بن نون هم خلیفه و وصی حضرت موسی بوده و هم یک پیامبر از نوادگان حضرت یوسف و پسر افرائیم بوده است) تا چه رسد به اینکه در مورد بنی اسماعیل ( قریش ) درست باشد.

به هر حال ابن تیمیه ناصبی و دشمن اهلبیت (علیهم السلام ) منهاج السنه را برای مستند و مستدل ساختن استدلال قریش در مشروعیت خلافت در تمام قبایل قریش به جز قبیله بنی هاشم با شعار بازگشت به سلف تدوین نمود.

منبع : سایت اطلاع رسانی اسلام پنج هزار ساله http://moosavizanjani.blogfa.com/

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*