توضیح سؤال :
بسم الله الرحمان الرحیم
یکی از شبهاتی که ممکن است ذهن خواننده را به خود مشغول کند این است که آیا امام حسین علیه السلام با این کار خود را به هلاکتی انداخته اند که خداوند در قرآن با آیه « وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ ؛ خود را با دستهایتان به هلاکت نیندازید »ازآن نهی کرده است . و انجام این کار، خود کشی و حرام است ؟!!!
پاسخ مختصر:
۱- معنای هلاکت در آیه مورد نظر فرار از ترک فداکاری در راه خداست.
۲- جهاد در راه احیای دین خدا دستور خداوند در قرآن کریم است.
۳- وصیت نامه امام و سخنان ایشان در برابر سپاه کوفیان روشنگر است.
پاسخ مشروح :
برای رسیدن به جواب این شبهه مقدمه ای را در مورد معنای آیه « هلاکت » اشاره می نماییم تا معنی هلاکت حرام مشخص شود ، تا ببنیم که آیا این عنوان در مورد قیام بزرگ امام حسین علیه السلام صدق میکند یا خیر .
خداوند در قرآن کریم می فرمایند :
وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ . البقره / ۱۹۵ .
در راه خدا انفاق کنید و خود را با دستهایتان به هلاکت نیندازید و نیکی کنید که خداوند نیکو کاران را دوست دارد .
« تهلکه» در این آیه به معنای هلاکت است و مقصود از آن هر کاری است که انجام آن به انسان ضرر بزرگی بزند که تحمل آن در حالت عادی ممکن نیست ؛ مانند فقر یا مریضی یا مرگ .
این آیه کریمه در ابتدا به انفاق در راه خدا ؛ یعنی فداکاری در راه وی و بخشش در طریقی که او میپسندد ، دعوت و پس از آن از انداختن خود در هلاکت منع می نماید . پس مراد از هلاکت در این آیه ، هلاکتی است که از ترک فداکاری و از خود گذشتگی در راه خدا نشأت می گیرد .
سپس میفرماید : ” و نیکی کنید ” . یعنی با فدا کاری و از خود گذشتگی در راه خدا از نیکو کاران باشید .
خداوند در قرآن کریم در۱۹ سوره و ۳۶ آیه ،۴۱ بار انسانها را با
کلمه جهاد و مشتقات آن مورد خطاب قرار داده و به فداکاری در راه دین و نثار جان فراخوانده و می فرماید :
الصف : ۱۰ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَهٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ
اى اهل ایمان، آیا شما را به تجارتى سودمند که شما را از عذاب
دردناک (آخرت) نجات بخشد دلالت کنم؟
الصف : ۱۱ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجَُاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکمُْ وَ أَنفُسِکُمْ ذَالِکمُْ خَیرٌْ لَّکمُْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ
به خدا و رسول او ایمان آورید و با مال و جان در راه خدا جهاد کنید، که این کار (از هر تجارت) اگر دانا باشید براى شما بهتر است.
بله، برداشت از یک آیه قرآن بدون در نظر گرفتن دیگر آیات کلام الله مجید حتماً چنین کج فهمی هائی را بدنبال خواهد داشت .
حال ببینیم هدف امام علیه السّلام از زبان خودشان چه بوده است ؟ ابتدا وصیّت نامه و سپس سخنان ایشان را در برابر سپاه عمر سعد بشنویم و سپس بی هیچ توضیحی قضاوت کنیم :
وصیت نامه امام به برادرش محمد حنفیه:
((بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ،هذا ما اَوْصى بِهِ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی اِلى اَخیِهِ مُحَمّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّهِ
بنام خداوند بخشنده ی مهربان ،این وصیت حسین بن على است به برادرش محمد حنفیه ؛
اَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللّه وَحَدهُ لا شَرِیْکَ لَهُ
حسین گواهى مى دهد به توحید و یگانگى خداوند و گواهى مى دهد که براى خدا شریکى نیست
وَ اَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ جاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِهِ
و شهادت مى دهد که محمد صلّى اللّه علیه و آله بنده و فرستاده اوست و آیین حق (اسلام ) را از سوى خدا (براى جهانیان ) آورده است
وَ اَنَّ الْجَنَّهَ حَقُّ وَالنّارَ حَقٌ وَالسَّاعَهَ آتِیَهٌ لارَیْبَ فیها
و شهادت مى دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزاء بدون شک به وقوع خواهد پیوست
وَ اَنَّ اللّه یَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ
و خداوند همه انسانها را در چنین روزى زنده خواهد نمود)).
وَ اَنَّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَلا بَطِراً وَلا مُفْسِداً وَلا ظالِماً
و من نه از روى خودخواهى و یا براى خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى از مدینه خارج مى گردم
وَ انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ اْلا صْلاحِ فِى اُمَّهِ جَدِّى صلى اللّه علیه و آله
بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهى از منکر و خواسته ام از این حرکت ،
ارِیدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَاَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ
اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
وَ اَسیرَ بِسِیرَهِ جَدِّى وَاَبى على بْنِ اَبِى طالِبٍ
و راه و رسم پدرم على بن ابى طالب علیه السلام است .
فَمَنْ قَبِلَنى بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللّه اَوْلى بِالْحقِّ
پس هرکس این حقیقت را از من بپذیرد (و از من پیروى کند) راه خدا را پذیرفته است
وَ مَنْ رَدَّ عَلَىّ هذا اَصْبِرُ حَتّى یَقْضِیَ اللّهُ بَیْنِى وَبَیْنَ الْقَومِ
و هرکس رد کند (و از من پیروى نکند) من با صبر و استقامت (راه خود را) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و این افراد حکم کند
وَ هُوَ خَیْرُالْحاکِمِینَ
که او بهترین حاکم است .
وَ هذِهِ وَصِیَّتِى اِلَیْکَ یااَخِى
و برادر! این است وصیت من بر تو
وَ ما تَوْفِیقى اِلاّ بِاللّه عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَاَلیْهِ اُنِیبُ))
و توفیق از طرف خداست،بر او توکل مى کنم و برگشتم به سوى اوست
)مقتل خوارزمى ، ج ۱، ص ۱۸۸٫ مقتل عوالم ، ص ۵۴٫(
سخنان امام دربرابر سپاه کوفه:
تَبًّا لَکُمْ أَیَّتُهَا الْجَمَاعَه وَتَرَحـًا! حِینَ اسْتَصْرَخْتُمُونَا وَالِهِینَ،
ای جماعت! زیان و هلاکت بر شما باد! و فقر و نکبت و اندوه نیز از آن شما باد؛که ما را با شور و وَلَه به فریاد رسی خود خواندید!
فَأَصْرَخْنَاکُمْ مُوجِفِینَ؛ سَلَلْتُمْ عَلَیْنَا سَیْفاً لَنَا فِی أَیْمَانِکُمْ!
و ما چون با شتاب برای فریادرسی و دادخواهی شما آمدیم،
همان شمشیری را که متعلّق به ما بوده، و در دست شما نهاده بودیم برهنه نموده و بر سر ما کشیدید!
وَحَشَشْتُمْ عَلَیْنَا نَارًا اقْتَدَحْنَاهَا عَلَی عَدُوِّنَا وَعَدُوِّکُمْ!
و همان آتشی را که برای دشمنان خود و دشمنان شما جرقّه آن را افروخته بودیم بر ما افروختید!
فَأَصْبَحْتُمْ إلْبـًا لاِعْدَآئِکُمْ عَلَی أَوْلِیَآئِکُمْ
و برای سرکوبی دوستان خود، با دشمنان خود همدست و هماهنگ شدید!
بِغَیْرِ عَدْلٍ أَفْشَوْهُ فِیکُمْ،
با اینکه آن دشمنان، عَدلی را در میان شما رواجنداده و دادی را نگستردند؛
وَ لَا أَمَلٍ أَصْبَحَ لَکُمْ فِیهِمْ!
و نه امید خیری برای خود در آنها دارید.
فَهَلَّا ـ لَکُمُ الْوَیْلَاتُ ـ تَرَکْتُمُونَا؛ وَ السَّیْفُ مَشِیمٌ، وَ الْجَأْشُ طَامِنٌ، وَ الرَّأْیُ لَمَّا یُسْتَحْصَفْ!؟
بنابراین، بلیّهها و رسوائیها دامنگیرتان باد! چرا در آن وقتیکه شمشیرها در غلاف بود،و نفوس آرام،و رأیها هنوز در قتال مستحکم نگردیده بود؛ ما را رها ننمودید؟!
وَ لکِنْ أَسْرَعْتُمْ إلَیْهَا کَطَیْرَه الدَّبَی! وَتَدَاعَیْتُمْ إلَیْهَا کَتَهَافُتِ الْفَرَاشِ!
بلکه مانند سیل ملخ بسوی فتنه گسیل شدید! و مانند پروانه در فتنه بههم ریختید!
فَسُحْقـًا لَکُمْ یَا عَبِیدَ الامَّه! وَشُذَّاذَ الاحْزَابِ! وَنَبَذَه الْکِتَابِ!
پس هلاکت و نابودی باد بر شما ای بندههای امّتها! و ای افراد کنار زده شده و دور شده از حزبها و جمعیّتها! و ای پس زنندگان کتاب خدا!
وَمُحَرِّفِی الْکَلِمِ! وَ عُصْبَه الاثَامِ! وَنَفَثَه الشَّیْطَانِ!وَمُطْفِـِی السُّنَنِ!
و ای تحریف کنندگان کلمات پروردگار! و ای طائفه گناه آفرین! و ای آب و دَمِ دهان شیطان! و ای خاموش کنندگان سنّتهای الهیّه!
أَهَؤُلآءِ تَعْضُدُونَ؟! وَعَنَّا تَتَخَاذَلُونَ؟!
آیا شما این جماعت را یار و یاوری مینمائید و ما را مخذول و تنها و منکوب میگذارید؟!
أَجَلْ وَاللَهِ غَدْرٌ فِیکُمْ قَدِیمٌ! وَشَجَتْ إلَیْهِ أُصُولُکُم! وَتَأَزَّرَتْ عَلَیْهِ فُرُوعُکُم!
آری! سوگند به خدا که این مکر و حیله در شما بیسابقه و تاریخچه نیست! و بر این مکر، اصول و ریشههای شما پیوسته و آمیخته شده است! و شاخههای شما بر آن پرورش یافته و نیرو گرفته است!
فَکُنْتُمْ أَخْبَثَ ثَمَرٍ شَجـًا لِلنَّاظِرِ! وَأُکْلَه لِلْغَاصِبِ!
پس شما پلیدترین ثمره این درختید، که در کام صاحبش که ناظر آنست چون خار و استخوان گلوگیر میگردید! و در کام شخص غاصب و متعدّی لقمه گوارا
میباشید!
أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛
آگاه باشید که این مرد بیپدر: زنازاده و پسر زنازاده (عُبیدالله بن زیاد) مرا بین دو چیز ثابت و میخکوب نموده است: یا باشمشیر جنگ کردن و شربت شهادت
نوشیدن، و یا تن به ذلّت و خواری دادن؛
وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه.
چقدر ذلّت از ما دور است!
یَأْبَی اللَهُ ذَلِکَ لَنَا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ، وَحُجُورٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ،
خداوند بر ما زبونی و ذِلّت را نمیپسندد، و رسول خدا و مؤمنین نمیپسندند،و دامنهای پاک و پاکیزهایکه ما را در خود پرورش دادهاند،
وَأُنُوفٌ حَمِیَّه،وَنُفُوسٌ أَبِیَّه؛مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَه اللِئَامِ عَلَی مَصَارعِ الْکِرَامِ.
وسرهای پرحمیّت،ونفسهای استواریکه ابداًزیربارظلم وتعدّی نمیروند،برما نمیپسندندکه اطاعت فرومایگان و زشت سیرتان را بر قتلگاه کریمان و
شرافتمندان ترجیح دهیم!
أَلَا وَإنِّی زَاحِفٌ بِهَذِهِ الاسْرَه مَعَ قِلَّه الْعَدَدِ، وَخَذْلَه النَّاصِرِ.
آگاه باشید که من با همین جماعت اندکی که با من هستند، با وجود کمی تعداد و نبودن مُعین و یاور آماده جنگ هستم!
(مناقب آل أبی طالب علیهم السلام(لابن شهرآشوب)؛ج۴؛ص۶۸)
********************************************
وَ قِیلَ لَهُ یَوْمَ الطَّفِّ انْزِلْ عَلَى حُکْمِ بَنِی عَمِّکَ قَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِیکُمْ بِیَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِیدِثُمَّ نَادَى یَا عِبَادَ اللَّهِ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ :
در روز طفّ (عاشورا) به ایشان، گفته شد: به فرمان پسر عمویت (یزید) گردن بنه، فرمود : بخدا قسم نه با شما بذلّت دست بیعت می دهم، و نه چون غلامان فرار خواهم کرد، (هان) ای بندگان خدا من از هر متکبر غیرِ معتقد به روز قیامت به پروردگار خود و شما پناه می برم :
وَ قَالَ (ع) مَوْتٌ فِی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیَاهٍ فِی ذُلٍ
و فرمود: «مردن در راه عزّت وبا عزّت بهتر است از زندگی با ذلّت.»
وَ أَنْشَأَ (ع) فِی یَوْمِ قَتْلِهِ : و در روز قتلش می گفت:
الْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ__وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ
وَ اللَّهِ مَا هَذَا وَ هَذَا جَارِی( لمعات الحسین ص ۵۲)
«مرگ بهتر است از مرتکب عار و ننگ شدن؛ و عار بهتر است از دخول در آتش.»
(یعنی آنچه مرا به آن امر میکنید که تسلیم شدن به حکم یزید و عبیدالله بن زیاد باشد، برای من عار است؛و مرگ برای من بهتر از مرتکب عار شدن من است.و اینکه شما دست از جنگ بر نمیدارید و آن را عار میپندارید، غلط است؛ زیرا این مرتکب عار شدن بهتر از دخول در آتش جهنّم است. و این فرمایش حضرت در مقابل کلام عمر است که در وقت مردن چون أمیرالمؤمنین علیهالسّلام به او فرمودند: اعتراف کن بر غصب خلافت من، در پاسخ گفت: این اقرار و اعتراف برای من عار است؛ النّارُ وَ لا الْعارُ؛ من راضی ترم داخل آتش جهنّم گردم و چنین اعترافی را که برای من عار است نکنم.)