اضافه «روح» به «خدا» به اصطلاح «اضافه تشریفى» است، یعنى یک روح گرانقدر و پر شرافت که سزاوار است روح خدا نامیده شود در انسان دمیده شد مثل بیت خدا، دست خدا، خون خدا، راه خدا، وجه خدا، و … و گرنه خداوند جسم و روحی ندارد که قابل تجزیه و تفکیک باشد که خداوند بی نیاز از هر جزئی است .
« وَ نَفَخْتُ فِیهِ »،نفخ الهى دمیدن نیست زیرا منزّه از تنفس و جسم است بلکه تعلق روح ببدن است که یک قدره کامله است ارتباط امر مجرد از ماده و صورت با امر مرکب از ماده و صورت که تمام عقلاء را حیران کرده،زیرا مجرد مکان ندارد جسم محتاج به مکان است.بعضى گفتند تعلق مثل تعلق آبست بگل ونور بجسم و آفتاب و نظیر اینها که تماماً باطل اند، بلکه تعلق، تدبیر است که جسم در تحت تدبیر روح قرار گیرد بلا تشبیه نظیر تعلق خداوند بمخلوقات که تمام در تحت تدبیر او هستند « مِنْ رُوحِی » مراد روح مخلوق خداوند است که در خبر دارد : « خَلَقَ الأَرواحَ قَبلَ الأجسادِ بِاَلفَى عامٍ » « ارواح را دوهزار سال قبل از بدن ها آفرید »
تفسیر آیه نفخت فیه من روحی
منظور از این روح، روح انسانی است، « نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی»را مطرح کرد و همیشه شناخت هویّت انسان و روح انسان مطلوب بشر بود و همان را ذات اقدس الهی میخواهد بیان کندسوره ی حجر،آیه ی ۲۹
« فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی …» « پس هنگامی که او را متعادل ساختم و در آن از روح خود دمیدم …» . روزی شخصی از محضر مبارک امام صادق علیه السلام پرسید: نفخ روح بر آدم چگونه بوده است؟
ایشان در پاسخ فرمودند: روح مانند بادمتحرک است و آن را روح نامیده اند زیرا که از ریح مشتق شده ومانندباد در جنبش وحرکت است واما این که خداوند آن را به خود نسبت داده و فرموده است «من روحی»باین دلیل است که برگزیده ی خداوندبود همانطوری که می فرماید«بیتی»یعنی کعبه رامیان تمام اماکن برگزیده،یا این که میفرماید:«رسولی» منظور آن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم رادر بین انبیاء برگزیده وبه خود نسبت داده است. البته مسلم است که تمام آنها مخلوق و مصنوع پروردگار بوده و حادث می باشند و مدبرآنها خداوند عالمیان است.
« تفسیر جامع ج۳ ، ص۴۶۷»
بر خلاف نظریه حکما و فلاسفه مکتب اهل بیت با قاطعیّت تمام هرگونه سنخیّت را میان خالق و مخلوق مردود دانسته و قرآن نیز آنرا مردود می داند و می فرماید: « لیس کمثله شیء»