بصیــــــــــــــــــــرت
حواست هست؟
به “زبیر “میگفتن سیف الاسلام، من اهل البیت
فقط زبیر بود تو تشییع جنازه حضرت زهرا”س” حضور داشت
وباشمشیرش میدونی چه گره هایی توراه اسلام بازکرد؟
اما در نهایت مقابل ولایت مولا علی ایستاد
به” ابن ملجم “میگفتن شیعه امیرالمومنین،خودش به امیرالمومنین گفت حب وعشق شما در خون ورگ من هست…
ولی در محراب امام علی ع رو به شهادت رساند
“شمر”جانباز صفین بود در اثر جراحات نزدیک بود به درجه رفیع شهادت برسد
میدونی وقتی برای کشتن اولاد پیامبر و خود امام حسین وارد قتلگاه شد زانو هاش رو بسته بود؟از بس نماز شب خونده بود زانوهاش پینه شتری بسته بود.
میدونستی “عمرسعد”روز عاشورا نماز صبح که تموم کرد “قربت الی الله”گفت
وبعد اولین تیررو به سوی خیمه “سیدالشهدا” نشونه زد؟و سبب ساز یک حادثه بزرگ به نام عاشورا گردید…
میدونستی اکثر اونایی که اومدن کربلا مسلمون بودن واهل نماز وروزه؟
همشونم “قربت الی الله”گفتن و اومدن برای کشتن” سیدالشهدا”…
“شمربن ذی الجوشن” نماز شب اش ترک نمیشد ولی اومد برای کشتن ابا عبدالله…
درحالی که “زهیر بن قین” عثمانی مسلک بود واومدبرای یاری ابا عبدالله!
بصیرت نداشته باشی… میشید مصداق”” خسر الدنیا والآخره””
مواظب خودمون باشیم
نکنه ما هم از مسیر دور بشیم
و روز ظهور تو جبهه دشمن باشیم
از دعاهاى امام حسين عليه السلام اين بود :
خدایا! شوق به آخرت عطایم کن تا از بی رغبتیم به دنیا صدق آن را بشناسم.
خدایا! چشم بصیرت در امر آخرت روزیم فرما تا با شوق دنبال خوبیها رفته و از گناهان گریزان شوم.
[موسوعة کلمات الامام الحسين عليه السلام ص 809]&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
اولا آدرس صحت ندارد
ثانیاً موارد زیر قابل توجه است :
1- این روایت از امیرالمومنین(ع) درخصوص زبیر نقل شده است که اهلیت (جزء اهل بیت بودن) زبیر تا زمانی بود که فرزندش بزرگ شد و او را از اهلبیت جدا کرد. «ما زال الزبیر منّا اهل البیت حتّی نشأ ابنه المشئوم عبدالله» زبیر پیوسته از ما اهل بیت بود تا وقتی که پسر شومش عبدالله بزرگ شد. (نهجالبلاغه، حکمت 453).
همه میدانیم که سیفالاسلام زبیر جزو صحابی بزرگ پیامبر(ص) و از کسانی بود که بعد از ماجرای سقیفه، جزو متحصنین در خانه حضرت زهرا سلامالله علیها بود که با شمشیر کشیده از خانه حضرت زهرا(س) بیرون آمد تا از حق امیرالمومنین دفاع کند. اما همین جناب زبیر، در جنگ جمل، رو در روی امیرالمومنین میایستد.
اما ” ابن ملجم ” هیچگاه از دوستان و شیعیان امیرالمومنین نبوده و داستان جعلی او را از بحارالانوار نقل کرده اند و صاحب بحارالانوار خود بعد از نقل خبر دروغ بودن آنرا قید می فرماید. این خبرساز هم از دروغگویان و داستانسرایان معروف تاریخ بوده است و برای اطلاع بیشتر می توانید به لینک زیر مراجعه فرمائید :
http://www.alvadossadegh.com/fa/%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA/%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87/83005-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%84%D8%AC%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F.html
“شمر” : شمر یک فرصت طلب نان به نرخ روز خور بود. در جنگ صفین در لشکر امیرالمومنین حضور داشت و در شمار شيعيان لشكريان امام، شجاعت از خود نشان داد. او در اين جنگ به دليل درگيري با «ادهم بن محرز باهلي»، به سختي مجروح شد، به گونهاي كه شمشير، استخوان پيشاني وي را شكافت. شمر نيز به عنوان انتقام، نيزهاي به او زد و او را از اسب به زير افكند. با اين حال ادهم با كمك شاميان از مرگ رهايي يافت. امّا او بعدا به خوارج پیوست.
«شيخ ياسين» دركتاب ارزشمند «صلح الحسن(ع)» چنين نگاشته است: سركردگان خوارج در كوفه عبارت بودند: از عبدالله بن وهب الراسبي، شيث بن ربعي، عبدالله بن الكواء، الاشعث بن قيس و شمر بن ذيالجوشن (صلح الحسن، صص 60 و 70)
«شيخ مفيد» در كتاب شريف «الاختصاص» آورده است: «معاويه، نامهاي براي اميرالمؤمنين علي(ع) فرستاد. حضرت نيز پاسخ آن نامه را نوشت و به دست «طرماح بن عدي طايي» به دمشق فرستاد. وي پس از آن كه به شام رسيد، پرسيد: فرماندهان معاويه كجايند؟ به او پاسخ دادند: كدامشان را ميخواهي؟ گفت: ابوالاعور اسلمي و عمرو عاص و شمر بن ذيالجوشن و هدي بن محمد بن اشعث كندي را ميخواهم. (الاختصاص، ص 139؛ بحارالانوار، ج 33، ص 286. )
در اين خبر، شمر با صراحت در شمار دست اندركاران لشكر معاويه قرار گرفته است و اين خود، گواهي روشن بر روحيهي فرصتطلبي اوست. پس از اين دوران، شمر با روي آوردن به امويان، به طور آشكار در صف مخالفان خاندان عصمت و طهارت(ع) قرار گرفت.
امّا «عمر سعد» جنایتکاری است که دقیقاً میداند چه میکند :
مرحوم طريحى در منتخب مىنويسد :
برير بن خضير همدانى كه مردى عابد، زاهد و صالح بود محضر مبارك امام (عليه السلام) مشرف شد با كمال دلسوزى عرضه داشت.
يابن رسول الله أتأذن لى ان ادخل الى خيمة هذا الفاسق فاعظه لعله يرجع عن غيه.
آقا جان آيا اجازه به من مىفرمائيد به خيمه اين مرد بد سرشت فاسق (عمر بن سعد) رفته و او را موعظه كنم شايد شرم كند و از اين گمراهى برگردد؟
حضرت فرمودند: هر چه مىدانى بكن و هر چه مىخواهى به او بگو.
برير توكل به خدا كرده رو به خيمه پسر سعد آورد همه جا آمد تا به سراپرده آن بى خبر از خدا رسيد وارد خيمه شد بدون اينكه از دربان اذن خواهد، قدم به خرگاه آن شوم عاقبت نهاد و اصلا سلام نكرد.
عمر سعد پليد در غضب شد گفت:
يا اخا همدان ما الذى منعك من السلام على، ألست مسلما اعرف الله و رسوله اى برادر همدانى چرا وارد شدى بر من سلام نكردى، آيا مسلمان نيستم، آيا خدا و رسولش را نمىشناسم؟
برير فرمود: اگر مسلمان بودى، خدا و رسول را مىشناختى كمر قتل پسر پيغمبر را نمىبستى و نمىخواستى بعد از كشتن اولاد رسول عترت طاهرين او را اسير كنى با اين حالت نام اسلام به خود مىگذارى و بعد، فهذا ماء الفرات يلوح بصفائه و يتلأ لأتشرب منه الكلاب و الخنازير اى پسر سعد بعد از اين ظلمها، اين آب فرات با اين تلألأ و صفا سگها و خوكهاى بيابان از آن مىخورند اما نور دل فاطمه اطهر و سر و سينه پيغمبر و اهل و عيال و اطفال آن سرور از تاب عطش مشرف به موت هستند و مع ذلك تو قطرهاى از آن به ايشان نمىدهى و با اين حال دم از مسلمانى مىزنى!!!
فاطرق عمر سعد رأسه الى الارض ساعة پسر سعد ساعتى سرش را به زير انداخت چشم بزمين دوخت سپس سر بر آورد و گفت:
اى برير به خدائى كه روزى ده و حوش و طيور است يقين دارم كسى كه كمر قتل آل محمد عليهم السلام را بر ميان بندد و دل بر اين سراى غرور نهد و جاى ايشان را به زور بگيرد بر مولاى خود جفا كرده و مخلد در نار است وليكن انصاف بده تو صلاح مىدانى كه من ولايت ملك رى را از دست بدهم و چنين مملكت خرم و شادابى را به دست غير بسپارم و او حسين بن على را بكشد، به خداوند بى مانند سوگند كه نفس من اين كار را اختيار نكند كه در كنج خانه بنشينم و ديگرى در رى حكومت كند.
همينكه اين سخن از آن نامرد دون صفت و پست فطرت سر زد، جناب برير بر خود لرزيد و از جا برخاست به خدمت سلطان اقليم وجود آمد و واقعه را بيان كرد و عرض نمود:
قربانت، پسر سعد به قتل شما تن در داده و از ملك رى نخواهد گذشت.
حضرت فرمود: لا يأكل من برها الا قليلا از گندم رى كم خواهد خورد كه نامه عمرش طى خواهد گشت در فراش سرش را مثل گوسفند خواهند بريد.
منبع : HTTP://NAJAFABADNEWS.IR/BOOK/BOOK/IMAM_HOSSEIN/MAQTAL-OL-HOSAAIN_ZEHNI-TEHRAANI_17.HTML
هشدار :
مراقب باشیم و دائماً از خدا بصیرت بخواهیم. نکند بنام روشنفکری و از روی عدم بصیرت گول دشمنان را بخوریم و اینبار از پشت بام بیفتیم و خدای نا کرده وکیل مدافع ابن ملجمها و شمرها و عمر سعدها باشیم. بدانیم جهل بزرگترین آفت بشریت است و تنها راه رستگاری آگاهیست.