پنج شنبه , ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » یورش به خانه ی وحی! (قسمت دوّم-آخر)

یورش به خانه ی وحی! (قسمت دوّم-آخر)

یورش انجام یافت!

در این جا سخنان آن گروه که فقط به سوء نیت خلیفه و یاران او اشاره کردند به پایان رسید، گروهى که نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالى که برخى، به اصل فاجعه یعنى یورش به خانه و…اشاره نموده و تا حدّى نقاب از چهره حقیقت برافکندند، اینک دراینجا به مدارک یورش وهتک حرمت اشاره مى نماییم:(دراین بخش نیز در نقل مصادر غالباً ترتیب زمانى را در نظر مى گیریم).

۱-   ابو عبید و کتاب «الاموال»

ابو عبید قاسم بن سلام (متوفاى ۲۲۴) در کتاب خود به نام «الأموال» که مورد اعتماد فقیهان اسلام است نقل مى کند:

عبدالرّحمن بن عوف مى گوید: که من در بیمارى ابوبکر براى عیادت او وارد خانه او شدم پس از گفتگوى زیاد به من گفت: آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را که انجام داده ام، انجام نمى دادم، همچنان که آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را که انجام نداده ام، انجام مى دادم. همچنین آرزو مى کنم سه چیز را از پیامبر سؤال مى کردم.

امّا آن سه چیزى که انجام داده ام و آرزو مى کنم که اى کاش انجام نمى دادم عبارتند از:

۱٫    اى کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمى گشودم و آن را به حال خود وامى گذاشتم هرچند براى جنگ بسته شده بود.(۱۵)

ابو عبید هنگامى که به اینجا مى رسد به جاى جمله: «لم أکشف بیت فاطمه و ترکته…» مى گوید: کذا و کذا. و اضافه مى کند که من مایل به ذکر آن نیستم!.

ولى هرگاه «ابو عبید» روى تعصّب مذهبى یا علّت دیگر از نقل حقیقت سربرتافته است محقّقان کتاب «الاموال» در پاورقى مى گویند: جمله هاى حذف شده درکتاب«میزان الاعتدال»(به نحوى که بیان گردید) وارد شده است،افزون بر آن،«طبرانى»در«معجم»خود و «ابن عبدربه»در «عقد الفرید»و افراد دیگر جمله هاى حذف شده راآورده اند.(دقت کنید!)

 ۷- طبرانى و معجم کبیر

ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانى (۲۶۰-۳۶۰) که ذهبى در « میزان الاعتدال» در حقّ او مى گوید: فرد معتبرى است(۱۶).درکتاب«المعجم الکبیر» که کراراً چاپ شده است، آنجا که درباره ابوبکر و خطبه ها و وفات او سخن مى گوید، یادآور مى شود:

ابوبکر به هنگام مرگ، امورى را تمنا کرد.

اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم.

اى کاش سه چیز را انجام مى دادم.

اى کاش سه چیز را از رسول خدا سؤال مى کردم.

درباره آن سه چیزى که انجام داده و آروز کرد که اى کاش انجام نمى داد، چنین مى گوید:

آن سه چیزى که آرزو مى کنم که اى کاش انجام نمى دادم، آرزو مى کنم که هتک حرمت خانه فاطمه نمى کردم و آن را به حال خود واگذار مى کردم! (۱۷)

این تعبیرات به خوبى نشان مى دهد که تهدیدهاى عمر تحقّق یافت.

 ۸- ابن عبد ربه و «عقد الفرید»

ابن عبد ربه اندلسى مؤلّف کتاب «العقد الفرید» (متوفاى ۴۶۳ هـ ) در کتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل مى کند:

من در بیمارى ابى بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت: آرزو مى کنم که اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم و یکى از آن سه چیز این است:

اى کاش خانه فاطمه را نمى گشودم هرچند آنان براى نبرد درِ خانه را بسته بودند. (۱۸)

و نیز اسامى و عبارات و شخصیت هایى که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کرده اند خواهد آمد.

۹- سخن نَظّام در کتاب «الوافی بالوفیات»

ابراهیم بن سیار نظام معتزلى (۱۶۰-۲۳۱) که به خاطر زیبایى کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در کتابهاى متعددى، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(علیها السلام) را نقل مى کند. او مى گوید:

عمر در روزاخذ بیعت براى ابى بکربرشکم فاطمه زد،او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!!(دقت کنید) (۱۹).

 ۱۰- مبرد در کتاب «کامل»

محمّد بن یزید بن عبدالأکبر بغدادى (۲۱۰-۲۸۵) ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار گران سنگ، در کتاب «الکامل» خود، از عبدالرّحمن بن عوف داستان آرزوهاى خلیفه را مى نویسد، و چنین یادآور مى شود:

آرزو مى کردم اى کاش بیت فاطمه را نمى گشودم و آنرا رها مى نمودم هرچند براى جنگ بسته باشد. (۲۰)

۱۱٫ مسعودى و «مروج الذهب»

مسعودى «متوفاى ۳۲۵) در مروج الذهب مى نویسد:

آنگاه که ابوبکر درحال احتضار چنین گفت: سه چیز انجام دادم و تمنا مى کردم که اى کاش انجام نمى دادم یکى از آن سه چیز:

آرزو مى کردم که اى کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمى کردم و در این مورد سخن زیادى گفت!!(۲۱)

مسعودى با اینکه نسبت به اهل بیت گرایش هاى نسبتاً خوبى دارد ولى باز اینجا از بازگویى سخن خلیفه خوددارى کرده و با کنایه رد شده است، البتّه خدا مى داند و بندگان خدا هم اجمالاً مى دانند!

 ۱۲- ابن أبى دارم در کتاب «میزان الاعتدال»

«احمدبن محمّد»معروف به«ابن ابى دارم»،محدث­کوفى(متوفاى­سال ۳۵۷)، کسى که محمّد بن أحمد بن حماد کوفى درباره او مى گوید: «کان مستقیم الأمر، عامه دهره»: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود.

با توجه به این موقعیت نقل مى کند که در محضر او این خبر خوانده شد:

عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد! (۲۲) (دقت کنید)

۱۳٫ عبدالفتاح عبدالمقصود و کتاب «الإمام علی»

وى هجوم به خانه وحى را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکى بسنده مى کنیم:

قسم به کسى که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش مى زنم.

عده اى که از خدا مى ترسیدند و رعایت منزلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را پس از او مى کردند، گفتند:

«اباحفص، فاطمه در این خانه است».

بى پروا فریاد زد: «باشد!!».

نزدیک شد، در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود.

على(علیه السلام)پیدا شد…

طنین صداى زهرا در نزدیکى مدخل خانه بلند شد… این ناله استغاثه او بود…!». (۲۳)

* * *

این بحث را با حدیث دیگرى از« مقاتل ابن عطیّه» در کتاب الامامه و السیاسه پایان مى دهیم (هرچند هنوز ناگفته ها بسیار است!)

او در این کتاب چنین مى نویسد:

«هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(علیها السلام) فرستاد، و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد…(۲۴)

و در ذیل این روایت تعبیرات دیگرى است که قلم از بیان آن عاجز است.

* * *

نتیجه: آیا با این همه مدارک روشن که از منابع خودشان نقل شده است باز هم مى گویند «افسانه شهادت…!»

انصاف کجاست؟!

به یقین هر کس این بحث کوتاه و مستند به مدارک روشن را بخواند می فهمد بعد از رحلت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چه غوغائى برپا شد، و براى نیل به حکومت و خلافت چه ها کردند، و این اتمام حجّت الهیّه براى همه آزاداندیشان دور از تعصّب است، چرا که ما از خودمان چیزى ننوشتیم، هرچه نوشتیم از منابع مورد قبول خود آنهاست.و السلام


۱٫ فتح البارى در شرح صحیح بخارى: ۷/۸۴ و نیز بخارى این را در بخش علامات نبوت، جلد ۶، ص ۴۹۱، و در اواخر مغازى جلد ۸، ص ۱۱۰ آورده است.

۲٫ مستدرک حاکم: ۳/۱۵۴ مجمع الزوائد: ۹/۲۰۳ و حاکم در کتاب مستدرک احادیثى مى آورد که جامع شرایطى باشند که بخارى و مسلم در صحت حدیث، آنها را لازم دانسته اند.

۳٫ مستدرک حاکم: ۳/۱۵۶٫

۴٫ (نور خدا) در خانه هایى است که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آنان رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.

۵٫ قرأ رسول اللّه هذه الآیه (فى بیوت أذن اللّه أن ترفع و یذکر فیها اسمه» فقام إلیه رجل: فقال: أی بیوت هذه یا رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)؟ قال: بیوت الأنبیاء، فقام إلیه أبوبکر، فقال: یا رسول اللّه(صلى الله علیه وآله): أ هذا البیت منها، ـ مشیراً إلى بیت علی و فاطمه(علیهما السلام) ـ قال: نعم، من أفاضلها (الدر المنثور: ۶/۲۰۳ تفسیر سوره نور، روح المعانى: ۱۸/۱۷۴).

۶٫ در المنثور: ۶/۶۰۶٫

۷٫ مصنف ابن ابى شیبه: ۸/۵۷۲، کتاب المغازى.

۸٫ انساب الأشراف: ۱/۵۸۶ طبع دار معارف، قاهره.

۹٫ الاعلام زرکلى: ۴/۱۳۷٫

۱۰٫ الامامه و السیاسه: ۱۲، چاپ مکتبه تجاریه کبرى، مصر.

۱۱٫ الامامه و السیاسیه، ص ۱۳٫

۱۲٫ معجم المطبوعات العربیه: ۱/۲۱۲٫

۱۳٫ تاریخ طبرى: ۲/۴۴۳، چاپ بیروت.

۱۴٫ عقد الفرید: ۴/۹۳، چاپ مکتبه هلال.

۱۵٫ الأموال: پاورقى ۴، چاپ نشر کلیات ازهریه، الأموال، ۱۴۴، بیروت و نیز ابن عبد ربه در عقد الفرید: ۴/۹۳ نقل کرده است چنان که خواهد آمد.

۱۶٫ میزان الاعتدال: ۲/۱۹۵٫

۱۷٫ معجم کبیر طبرانى: ۱/۶۲، شماره حدیث ۳۴، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی.

۱۸٫ عقد الفرید: ۴/۹۳، چاپ مکتبه الهلال.

۱۹٫ الوافی بالوفیات: ۶/۱۷، شماره ۲۴۴۴ ملل و نحل شهرستانى: ۱/۵۷، چاپ دار المعرفه، بیروت. و در ترجمه نظام به کتاب «بحوث فی الملل و النحل»: ۳/۲۴۸-۲۵۵ مراجعه شود.

۲۰٫ شرح نهج البلاغه: ۲/۴۶ و ۴۷، چاپ مصر.

۲۱٫ مروج الذهب: ۲/۳۰۱، چاپ دار اندلس، بیروت.

۲۲٫ میزان الاعتدال: ۳/۴۵۹٫

۲۳٫ عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابى طالب: ۴/۲۷۶-۲۷۷٫

۲۴٫ کتاب الامامه و الخلافه، ص ۱۶۰ و ۱۶۱، تألیف مقاتل بن عطیّه که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده،

یورش به خانه وحی

نویسنده:گروه معارف و تحقیقات اسلامی

ناشر :مدرسه الامام علی بن ابی طالب علیه السلام

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*