دفاع از تشیع(قسمت پایانی)
واما مطلب بعدی جناب مسائلی بسیار جالب است و مصداق بارز ,الغریق یتشبث بکل حشیش است, ایشان می گوید اخباری از اعتراض ائمه به امیر الحاج و اختلاف در تعیین روز ذی الحجه و عید قربان بین امام و امیرالحاج نبوده بنابراین حضرت بخاطر وحدت سکوت کردند.
و اما جواب:
اولا:طبق عقیده صریح شیعه امیرالحاج بودن هنگام ظهور معصوم حق ایشان است در شرائع الاسلام علامه حلی جلد اول صفحه 188 ببینید که از امیرالحاج به امام برداشت کرده اند در
الروضة البهیة شهید ثانی جلد دوم صفحه 272 نیز از امیرالحاج به امام تعبیر شده ,و دقیق تر از دو مورد قبل شیخ محمد حسن نجفی در جواهرالکلامش جلد 19 صفحه 7 می نویسد:
والمراد بالامام امیرالحاج کما صرح به غیر واحد.
بنابر, این مسئله و مخصوصا مسئله دیگر که اصالت بر عدم همکاری با ظالم توسط معصوم است , این نتیجه حاصل می شود که: بایستی شما برای ادعاتون که اهل بیت از امیرالحاج پیروی کردند دلیل و قرینه بیاورید.
دوما: ما یک نمونه از حج یکی از اهل بیت را نقل می کنیم تا ببینید رابطه او را با دستگاه حکومت: حج امام حسین یکسال قبل از بدرک واصل شدن معاویه که حضرت بین بسیاری از
صحابه و انصار و میان شیعیان و… از اذیت های معاویه می گوید و او را مذمت می کند, اکنون آیا می شودگفت حضرت که علنا ضد حاکم در حج صحبت می کند آنوقت از امیرالحاج تعیین شده توسط خلیفه اطاعت می کند؟
فلما مات الحسن بن علي ازداد البلاء و الفتنة فلم يبق لله ولي إلا خائف على نفسه أو مقتول أو طريد أو شريد فلما كان قبل موت معاوية بسنتين حج الحسين بن علي ع و عبد الله بن جعفر و عبد الله بن عباس معه- و قد جمع الحسين بن علي ع بني هاشم رجالهم و نساءهم و مواليهم و شيعتهم من حج منهم و من لم يحج و من الأنصار ممن يعرفونه و أهل بيته ثم لم يدع أحدا من أصحاب رسول الله ص و من أبنائهم و التابعين و من الأنصار المعروفين بالصلاح و النسك إلا جمعهم فاجتمع عليه بمنى أكثر من ألف رجل و الحسين ع في سرادقه عامتهم التابعون و أبناء الصحابة- فَقَامَ الْحُسَيْنُ ع فِيهِمْ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الطَّاغِيَةَ قَدْ صَنَعَ بِنَا وَ بِشِيعَتِنَا مَا قَدْ عَلِمْتُمْ وَ رَأَيْتُمْ وَشَهِدْتُمْ وَ بَلَغَكُمْ وَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ فَإِنْ صَدَقْتُ فَصَدِّقُونِي وَ إِنْ كَذَبْتُ فَكَذِّبُونِي اسْمَعُوا مَقَالَتِي وَ اكْتُمُوا قَوْلِي ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَى أَمْصَارِكُمْ وَ قَبَائِلِكُمْ مَنْ أَمِنْتُمُوهُ وَ وَثِقْتُمْ بِهِ فَادْعُوهُمْ إِلَى مَا تَعْلَمُونَ فَإِنِّي أَخَافُ أَنْ يَنْدَرِسَ هَذَا الْحَقُّ وَ يَذْهَبَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ…
دو سال قبل از مرگ معاويه، امام حسين عليه السّلام بهمراه عبد اللهَّ بن عباس و عبد اللهَّ بن جعفر به حجّ رفتند. حضرت مردان و زنان بنى هاشم و دوستان و شيعيانشان را كه به حجّ آمده بودند و نيز گروهى از انصار را كه حضرت و اهل بيتش آنان را مى شناختند جمع كردند. سپس افرادى را فرستادند و فرمودند: احدى از اصحاب پيامبر صلى اللهَّ عليه وآله كه معروف به صلاح و عبادت هستند و امسال به حج آمده اند را ترك نكنيد و آنها را نزد من جمع نمائيد در منى بيش از هفتصد نفر نزد آن حضرت در خيمه اش جمع شدند كه اكثر آنان از تابعين بودند، و حدود دويست نفر از اصحاب پيامبر صلى اللهَّ عليه و آله و ديگران بودند .امام حسين عليه السّلام در مقابل آنان براى خطابه ايستاد و خدا را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود: امّا بعد، اين طغيانگر در باره ما و شيعيانمان آنچه ديديد و مى دانيد و حاضر بوده ايد روا داشت! من مى خواهم از شما مطالبى را سؤال كنم، اگر راست گفتم مرا تصديق كنيد و اگر دروغ گفتم تكذيب كنيد.
بحق خداوند بر شما و حق پيامبر و حق قرابتم با پيامبرتان، از شما مى خواهم كه وصف اين مجلس مرا با خود ببريد و سخنان مرا بازگو كنيد و همه شما دعوت كنيد قبائلى را كه ياران شما هستند، آنان كه از آنها در امان هستيد و به آنان اطمينان داريد. آنان را به آنچه از حق ما مى دانيد دعوت كنيد كه من مى ترسم اين امر ولايت كهنه شود و حق از بين برود ومغلوب گردد, ولى خداوند نور خود را كامل خواهد كرد اگر چه كافران را خوش نيا يد. «الإحتجاج على أهل اللجاج -للطبرسي ج 2،ص:296.
#########
در ادامه جناب مسائلی روایات معاشرت با سنی ها را دستاویزخود قرار می دهد و از این مسئله نتیجه می گیرد پس ائمه معصومین علیهم السلام قائل بین وحدت بین مسلمین بوده اند:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا وَ بَيْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ مِمَّنْ لَيْسُوا عَلَى أَمْرِنَا قَالَ تَنْظُرُونَ إِلَى أَئِمَّتِكُمُ الَّذِينَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ مَا يَصْنَعُونَ فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَيَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ يَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ يُقِيمُونَ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ وَ يُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ إِلَيْهِمْ.( الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص636)
معاوية بن وهب گويد: بحضرت عرضكردم: چگونه شايسته است براى ما كه با قوم خود (يعنى شيعيان) و مردمانى كه با ما آميزش دارند و شيعه نيستند رفتار كنيم؟ فرمود: نگاه كنيد به پيشوايان خود آنان كه از آنها پيروى كنيد و هر طور آنها رفتار كنند شما نيز همان طور رفتار كنيد، بخدا سوگند آنها عيادت بيمارانشان را ميكنند، و بر سر جنازه هاشان حاضر گردند و بسود وزيان آنها گواهى دهند و امانتهاى آنها را بآنها رد كنند.
اما در جواب به جناب مسائلی بایستی عرض کنیم این روایات در باب اخلاقیات است و شیعیان وظیفه دارند نزد همگان حسن خلق داشته باشند حتی دهری ها و زنادیق کما اینکه می بینیم امام صادق علیه السلام هنگام مناظره با زندیق مصری او را یا اخا اهل المصر صدا می کند بنابراین این روایات جنبه ای جز اخلاقیات و مولفة قلوبهم (یعنی جذب و بدست آوردن دل آنها با محبت کردن به آنان )ندارد و نه تنها مقابل سنی ها بلکه سایر ادیان چنین وظیفه ای داریم,یک روایت شریف داریم:
وَ رَوَى ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع يَا إِسْحَاقُ صَانِعِ الْمُنَافِقَ بِلِسَانِكَ وَ أَخْلِصْ وُدَّكَ لِلْمُؤْمِنِ وَ إِنْ جَالَسَكَ يَهُودِيٌّ فَأَحْسِنْ مُجَالَسَتَهُ.(من لا يحضره الفقيه؛ج4؛ص404)
امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود:
با منافق فقط با زبانت سازش كن، ولى مؤمن را مخلصانه دوست بدار و دلسوز باش؛ و اگر فردى يهودى همنشين تو گردد با او همنشين خوبى باش.
(من لایحضره الفقیه جلد 4 صفحه 404 حدیث 5872
سند روایت فوق نیز صحیح و مسند است .
و روایاتی دیگر نیز هست که با جمع آنان و با این روایات مد نظرجناب مسائلی به این نتیجه می رسیم که روایت مد نظر ایشان تنها برای آن دسته از عامه است که جزو جهال ومستضعفین یا
قریب به مستضعف هستند می باشد نه فردی که عامدانه و عالمانه دست به مخالفت و انکار ولایت امیرالمومنین زده است, مانند علما و کبار مخالفین و…
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ :
سند روایت فوق موثق و مسند می باشد.
مَنْ … أَكْرَمَ لَنَا مُخَالِفاً فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ.
(هر کس گرامى بدارد كسى را كه با ما مخالف است، از ما نيست و ما هم از او نيستيم) صفات الشیعه صفحه 7 حدیث 10
یا یک روایت شریف دیگر :
عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ مَوْلَايَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ: مَنْ ضَحِكَ فِي وَجْهِ عَدُوٍّ لَنَا مِنَ النَّوَاصِبِ وَ الْمُعْتَزِلَةِ وَ الْخَارِجِيَّةِ وَ الْقَدَرِيَّةِ وَ مُخَالِفِ مَذْهَبِ الْإِمَامِيَّةِ وَ مَنْ سِوَاهُمْ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ طَاعَةً أَرْبَعِينَ سَنَة
امیرالمومنین می فرماید کسی که بصورت دشمنان ما اعم از نواصب, معتزله و خوارج و قدری ها و خلاصه مخالف مذهب امامی بخندد عبادت چهل سال او پذیرفته نمی شود(مستدرك . الوسائل و مستنبط المسائل، ج 12 ، ص 322 حدیث 14203
###########
در ادامه جناب مسائلی برای اثبات مدعای خود دست آویز دیگری را چنگ می زند و آن جواز نکاح با زنان سنی است و بروایتی از کتاب الکافی جلد2 صفحه 402 حدیث دوم اشاره
می کند که زراره از سنی ها زن نمی گرفت و امام صادق برایش دلیل آورد پیامبر با منافق ازدواج کرد وهمچنین حضرت نوح ولوط دو زن منافق را گرفتند و بعد اشاره به حضرت رسول می کند که حضرت رسول با فلانی یعنی عایشه و حفصه ازدواج کرد.
تا اینجای روایت امام صادق جواز ازدواج با منافق را می دهد کما اینکه پیامبر خاتم و دو پیامبر دیگر با منافقین ازدواج کردند تا اینجا مباحثه امام صادق و زراره فقهی بود اما زمانی که زراره
می گوید:
أَصْلَحَكَ اللَّهُ مَا تَأْمُرُنِي أَنْطَلِقُ فَأَتَزَوَّجُ بِأَمْرِكَ
خداوند كار شما را به نيك گرداند(بالاخره) چه دستورى بمن می فرمائید؟ آيا بروم و بدستور شما (از اينها)زن بگيرم؟
حضرت در جوابش او را امر می کند که اگر از مخالفین زن
میگیری از مستضعفینشان بگیر که هنوز چیز زیادی نمی دانند:
فَقَالَ لِي إِنْ كُنْتَ فَاعِلًا فَعَلَيْكَ بِالْبَلْهَاءِ مِنَ النِّسَاءِ قُلْتُ وَ مَا الْبَلْهَاءُ قَالَ ذَوَاتُ الْخُدُورِ الْعَفَائِف
اگر اين كار را ميكنى بتو سفارشكنم كه از زنهاى بى تميز (بی تشخیص)و ساده بگيرى، عرضكردم زنهاى بى تميز و ساده كيانند؟ فرمود: پرده نشينان پارسا.
بنابراین دوباره زراره استدلال هایی میاورد که بالاخره اینها هم یا مومنند یا کافر که امام صادق می فرماید:
فَقَالَ مَا تَقُولُ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا إِلَى الْإِيمَانِ فَقُلْتُ مَا هُمْ إِلَّا مُؤْمِنِينَ أَوْ كَافِرِينَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ وَ لَا كَافِرِين
امام صادق فرمود: چه گوئى در گفتار خداى عز و جل – مگر مستضعفان (ناتوانان) از مردان و زنان و كودكانى كه نه چاره توانند و نه راه برند، كه بايمان رسند؟ «نساء آيه 98» عرضكردم: آنها هم نيستند جز مؤمن يا كافر، فرمود، بخدا، سوگند آنها نه مؤمنند و نه كافر.
بنابراین آنچه که در این روایت بحث شد تنها جواز ازدواج با منافق است و در بحث موعظه اهل بیت ما را به ازدواج با مستضعفین سنی که هنوز شیعه و سنی را نمی فهمند چیست توصیه کرده اند و از هیچ کجای این روایت وحدت با اهل سنت در نمی آید.
و در ادامه جناب مسائلی روایت دیگری را از کتاب النوادر اشعری قمی می آورد:
عُثْمَانُ بْنُ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ ع عَنْ مُنَاكَحَتِهِمْ وَ الصَّلَاةِ مَعَهُمْ فَقَالَ هَذَا أَمَرُّ تَمْدِيدٍ إِنْ يَسْتَطِيعُوا ذَاكَ قَدْ أَنْكَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص.
از او (امام معصوم عليه السلام) درباره ازدواج با آنان و نماز پشت سرشان پرسيدم حضرت فرمود: اين كار سختى است اگر توان آن را داشته باشید رسول خدا صلى الله عليه و آله ازدواج كرد.
النوادر اشعری قمی صفحه 129حدیث 329
و جالب تر اینجا است که جناب مسائلی در ذیل این روایت می نویسد: (( از این روایت به دست می آید که پذیرش چنین باوری در زمان اهل بیت ع حتی برای اصحاب خاص ایشان نیز مشکل بوده است. آنان نمی توانستند خود را از گرایشها و تعصب های فرقه ای رها سازند، همانگونه که امروز نیز برخی از شیعیان نتوانسته اند خود را از این مشکل برهانند)).
بنده نمی دانم این مطلب از خود ایشان است یا شماره پیوست انتها این مطلب که داده اند و از علی آقا نوری که کتاب امامان شیعه و وحدت اسلامی را نوشته, در هر صورت باید این را
بگویم که این عالی جنابان توهین و تهمت به اصحاب خاص اهل بیت با توجه به رای و تفسیر شخصی از روایات که هیچ, چه بسا ابایی از این اتهامات به خود معصومین نداشته باشند,
واقعا عجیب است که از کجای روایت بالا این استنباط را کردند که ازدواج با اهل سنت برای وحدت است, در خود روایت معصوم می فرماید این امر ازدواج باسنی ها کارسختی است و
سختی بدین معنی که نتوانی به تشیع بیاوریش و عقاید خودت آسیب می بینه و کلمه بعد می فرماید ان یستطیعوا که برخی علما مثل شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه لن تستطیعوا آورده
است یعنی نمی توانید و همچنین مرحوم بروجردی در جامع احادیث الشیعه لن تستطیعوا آورده است یعنی نمی توانید.
و اساس اینکه ازدواج با منافق جایز است بدین خاطر است که ظاهر کسانی که شهادتین را می گویند و نماز می خوانند و روزه می گیرند و زکات می دهند مسلم است و حکم به عدم نجاسات
آنان می شود و این مستفاد از روایات می باشد:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ:
سند روایت صحیح و مسند است
سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ مَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا فَلَمْ یُجِبْهُ ثُمَّ سَأَلَهُ فَلَمْ یُجِبْهُ ثُمَّ الْتَقَیَا فِی الطَّرِیقِ وَ قَدْ أَزِفَ مِنَ الرَّجُلِ الرَّحِیلُ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع کَأَنَّهُ قَدْ أَزِفَ مِنْکَ رَحِیلٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ فَالْقَنِی فِی الْبَیْتِ فَلَقِیَهُ فَسَأَلَهُ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ مَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا فَقَالَ الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی عَلَیْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةُ هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَا وَ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ کَانَ مُسْلِماً وَ کَانَ ضَالًّا
سفيان بن سبط گويد: مردى از امام صادق عليه السّلام پرسيد:
ميان اسلام و ايمان چه فرقست؟
حضرت جوابش نفرمود، سپس سؤال كرد، باز جوابش نفرمود، آنگاه روزى در ميان راه بيكديگر برخوردند و كوچ كردن آن مرد نزديك شده بود، امام صادق عليه السّلام باو فرمود: گويا كوچ
كردنت نزديك شده است، عرضكرد: آرى، فرمود: در خانه مرا ديدار كن. آن مرد بديدارش رفت و از آن حضرت فرق ميان اسلام و ايمان را پرسيد.
حضرت فرمود: اسلام همين صورت ظاهرى است كه مردم دارند، يعنى شهادت دادن باينكه شايسته پرستشى جز خداى يگانه بى شريك نيست و اينكه محمد بنده و رسول اوست و گزاردن
نماز و دادن زكاة و حج خانه كعبه و روزه ماه رمضان. اينست اسلام. أما ايمان معرفت اين امر (ولايت) است با اين (صورت ظاهرى كه بيان شد) پس اگر كسى بآنها اقرار كند و باين امر
)ولايت) عارف نباشد، مسلمان است و گمراه .
اما این بحث فقط راجع به جواز است وگرنه توصیه اکید اهل بیت این است که اگر بخواهیم از سنی ها زن بگیریم از مستضعفینشان بگیریم نه غیر آن و مطلب دیگر اینکه زنان شیعه در روایات معصومین علیهم السلام نهی شده اند که با غیر هم عقیده خودشان (یعنی شیعه) ازدواج کنند چون زن از مرد تاثیر می پذیرد و بهمین دلیل که زن از مرد تاثیر می پذیرد ائمه معصومین علیهم السلام نهی کرده اند که زن شیعه با مرد غیر شیعه ازدواج کنند.
اما اینکه جواز داده اند به اینکه مرد ,زن سنی بگیرد هر چند تغییر زن سنی به شیعه هم سخت است و در روایت اشعری قمی معصوم علیه السلام فرمود: هَذَا أَمَر شُّدید إنِْ يسَْتطَِيعوُا, لذا جواز نکاح با زن سنی داده شده استاما توصیه اکید پرهیز از آن است, و اهل بیت فرموده اند از مستضعفین سنی ها زن بگیرید.
وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ ع … إِنَّكُمْ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَتَزَوَّجَ الرَّجُلُ مِنْكُمْ الْمُسْتَضْعَفَةَ الْبَلْهَاءَ
از امام باقر عليه السلام:شما مردان اشكال ندارد كه فردى از شما با زن مستضعف ساده دل ازدواج كند دعائم الاسلام جلد 2 صفحه 199حدیث 732
صَفْوَانُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّ لِامْرَأَتِي أُخْتاً مُسْلِمَةً لَا بَأْسَ بِرَأْيِهَا وَ لَيْسَ بِالْبَصْرَةِ أَحَدٌ فَمَا تَرَى فِي تَزْوِيجِهَا مِنَ النَّاسِ فَقَالَ لَا تُزَوِّجْهَا إِلَّا مِمَّنْ هُوَ عَلَى رَأْيِهَا
به امام باقر عليه السلام گفتم: همسرم » : فضيل بن يسار گويد خواهرى مسلمان دارد كه نظر و عقيده اش اشكالى ندارد و در شهر بصره كسى نيست نظر شما چيست كه او را به همسرى همين مردم (سنىّ ها) در بياورم؟ حضرت فرمود: او را جز به ازدواج كسى كه با او هم راى و عقيده است درنياور.
النوادر اشعری صفحه 131 حدیث 336
###########
جناب مسائلی در ادامه از شاگردی سنی ها و مباحثات علمی بین سنی ها و امام صادق درصدد اثبات مدعای خود است.
اما در جواب ایشان باید بگوییم در رابطه با مباحثات علمی امام صادق و دیگر اهل بیت علیهم السلام این بزرگواران نه فقط با عامه بلکه با زنادقه و کفار و فرق دیگه رابطه علمی و مباحثات
گرمی داشتند بطوری که امام با توجه به اخلاق خوبش به زندیق مصری فرمود یا اخا اهل المصر , یا مفضل بن عمر که در مقدمه کتابش می گوید با ابن ابی العوجا که منکر خدا بود مشاجره و
توهین کردم و او در جواب من گفت:
إِنْ كُنْتَ مِنْ أَصْحَابِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ فَمَا هَكَذَا تُخَاطِبُنَا وَ لَا بِمِثْلِ دَلِيلِكَ تُجَادِلُ فِينَا وَ لَقَدْ سَمِعَ مِنْ كَلَامِنَا أَكْثَرَ مِمَّا سَمِعْتَ فَمَا أَفْحَشَ فِي خِطَابِنَا وَ لَا تَعَدَّى فِي جَوَابِنَا وَ إِنَّهُ الْحَلِيمُ الرَّزِينُ الْعَاقِلُ الرَّصِينُ لَا يَعْتَرِيهِ خُرْقٌ وَ لَا طَيْشٌ وَ لَا نَزَقٌ يَسْمَعُ كَلَامَنَا وَ يُصْغِي إِلَيْنَا وَ يَتَعَرَّفُ حُجَّتَنَا حَتَّى إِذَا اسْتَفْرَغْنَا مَا عِنْدَنَا وَ ظَنَنَّا أَنَّا قَطَعْنَاهُ دَحَضَ حُجَّتَنَا بِكَلَامٍ يَسِيرٍ وَ خِطَابٍ قَصِيرٍ يُلْزِمُنَا بِهِ الْحُجَّةَ وَ يَقْطَعُ الْعُذْرَ وَ لَا نَسْتَطِيعُ لِجَوَابِهِ رَدّاً فَإِنْ كُنْتَ مِنْ أَصْحَابِهِ فَخَاطِبْنَا بِمِثْلِ خِطَابِه
اگر از اصحاب جعفر بن محمدّ صادقى او خود با ما چنين مخاطبه نمى كند و به اين نوع دليل با ما مجادله نمى كند، و از سخنان ما زياده از آن چه تو شنيدى مكرر شنيده است و دشنام نداده در خطاب ما و او از اندازه سخن به در نرفته و در جواب ما! و او صاحب حلم و رزانت و خداوند عقل و متانت است. او را طيش و سفاهت و غضب ازجا به در نمى آورد گوش مى دهد سخنان ما را و مى شنود حجت هاى ما را تا آن كه ما آنچه در خاطر داريم مى گوئيم و گمان مى كنيم كه حجت خود را بر او تمام كرديم، آنگاه باطل مى كند حجت هاى ما را به اندك سخنى و حجت بر ما تمام مى كند به مختصرترين كلامى، و نمى توانيم سخنان معجز نشان او در
مقام جواب برآئيم، اگر تو از اصحاب اوئى به طور شايسته او با ما سخن بگو بنابراین مباحثات علمی امام صادق با همه ادیان و تفکرات بوده و با اخلاق خوشبوده که ابوحنیفه سنی می گوید اگر اون دو سال نزد ایشان درس نمی خواندم هلاک می شدم و ابن ابی العوجا بی دین نیزاینچنین از امام صادق تعریف می کند, بنابراین این مطلب ربطی به وحدت و همدلی با سنی ها ندارد و
باید دانست ظلمی که حنفی و مالکی سنی به دین کردند , ابن ابی العوجاهای زندیق نکردند و کار بجایی رسید که امام کاظم علیه السلام ابا حنیفه را لعنت کردند دو روایت صحیح و مسند
در الکافی داریم روایت اول:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع
سند روایت صحیح و مسند است
…قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا حَنِيفَةَ كَانَ يَقُولُ قَالَ عَلِيٌّ وَ قُلْتُ…
امام کاظم علیه السلام فرمود لعنت خدا بر ابوحنیفه که گفت علی علیه السلام اینگونه گفت و من نیز اینگونه می گویم الکافی جلد 1صفحه 56 حدیث 9)
روایت دوم:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ:
سند روایت صحیح و مسند است
… قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا حَنِيفَةَ كَانَ يَقُولُ قَالَ عَلِيٌّ وَ قُلْتُ أَنَا …
امام کاظم علیه السلام فرمود لعنت خدا بر ابوحنیفه که گفت علی علیه السلام اینگونه گفت و من نیز اینگونه می گویم( الکافی جلد 1 صفحه 57 حدیث13
############
جناب مسائلی در ادامه مقاله اشان حرف های جناب رجبی دوانی را می زندکه عاشورا نیز درون مذهبی نیست بلکه برخی از یاران حضرت شیعه نبودند مانند وهب و زهیر بن قین که البته بنده در مقاله ای مجزا به این شبهه جواب دادم و خلاصه اش این است که وهب مسیحی بود اما مسلمان و شیعه شد و همچنین زهیر عثمانی بود اما شیعه شد یعنی ولایت مطلقه امام معصوم را پذیرفتند و برائت از دشمنان ولایت جستند و جنگیدند تا به شهادت رسیدند, و در مورد زهیر قسمتی از مقاله جوابیه مان به جناب رجبی دوانی را اینجا می آوریم:
آقای رجبی دوانی ادعا کرده اند که زهیر بن قین بر مذهب عثمانی باقی ماند و با حفظ عقیده خود در رکاب امام حسین شهید شد و همچنین نوشته اند که زهیر بن قین به مذهب سنی ها زنشرا طلاق داد.
و اماجواب:
آری صحیح است زهیر عثمانی بود ولی عثمانی نماند و در تاریخ طبری نیز در جلد4صفحه 316آمده است که عزره به زهیر بن قین گفت: يا زهير ما كنت عندنا من شيعة أهل هذا البيت إنما كنت عثمانيا قال أفلست تستدل بموقفي هذا أنى منهم عزره
گفت: ای زهیر، تو شیعه این خاندان نبودی و طرفدار عثمان بودی!
زهیر پاسخ داد: آیا از بودنم در اینجا پی نمی بری که از آنان هستم؟) از این کلام مشخص می شود که دیگر او عثمانی نیست و به آیین امام حسین آمده و شیعه او شده و شیعه اهل بیت
شده کما اینکه به یاران علی علیه السلام شیعه علی می گفتند و به حسنین نیز شیعه حسن و حسین و مجموعا شیعه اهل بیت می گفتند,
بنابراین او سیره سابق خود را که عثمانی بود و طبق مقاتل از مکه که همزمان کاروان حسین علیه السلام با کاروان زهیر بن قین حرکت کرد، زهیر دائم پرهیز می کرد که نزدیک کاروان آنحضرت شود و علت آن نیز این بود که اهل بیت منهجشان مشخص بود و منهج آنان بر علیه غاصبین ولایت بود و همچنین در ده سال حکومت معاویه چهره اهل بیت را بیشتر مکدر نشان می دادند اما وقتی حقیقت را زهیر فهمید بحضرت نزدیک شد تا جایی که در شب عاشورا طبق همه مقاتل
عرضکرد: والله دوست داشتم كشته مى شدم، سپس دوباره زنده شده بعد كشته مى شدم، تا جائى كه هزار بار اينچنين كشته مى شدم، تا خداوند بدين وسيله، كشته شدن را از شما و
جوانان أهل بيت شما دور مى گردانيد.
مضحک است کسی که هزاران بار علاقه بفدا شدن در راه حسین علیه السلام را داشته باشد را عثمانی و سنی بدانیم و مطیع و شیعه اهل بیت ندانیم.
اما اینکه می گویند زهیر بن قین همسرشرا بفقه سنیان طلاق داده نیز اشتباه است.
راجع به کیفیت طلاق شیعه و سنی باید گفت: شیخ محمد حسن نجفی، صاحب كتاب جواهر الكلام گفته است: صیغه طلاق به این صورت است كه مرد به زنش در حالی كه در طهر غیر مواقعه باشد، با حضور دو شاهد عادل از روی قصد جدی بگوید: انتِ طالق . به غیر این شكل طلاق صورت نمی گیرد. وی می افزاید: سید مرتضی در كتاب الانتصار گفته: اجماع امامیه براین است (محمد جواد مغنیه، الفقه علی المذاهبالخمسه، ص414، به نقل از جواهر الكلام).
اما اهل سنتّ طلاق را به هر لفظ و صیغه ای مجاز می دانند، حتی به صورت كنایه مثل این كه مرد به زنش بگوید: برو شوهر كن، اختیارت با خودت باشد، نیز هر چه دلالت بر طلاق بكند،
حتی ازمالك بن انس، یكی از امامان چهارگانه اهل سنت، نقل شده كه اگر مردی تصمیم بگیرد زنشرا طلاق بدهد، طلاق حاصل می شود، اگر چه به زبان نیاورد (همان مدرک صفحه 415)
اما اکنون ببینیم زهیر بن قین چگونه همسرشرا طلاق داده:
آنچه که در مقاتل آمده این است: ثم قال لامرأته: أنت طالق (وقعة الطف،ص163) در لهوف و غیره نیز به همین لفظ آمده است.همانطور که می بینید زهیر بن قین همسرشرا بلفظ «انت طالق» طلاق داد و بعد آن او را به پسر عموهایش سپرد و مشخص است پسرعموهای همسر زهیر نزد او بودند و طبق مقاتل چادر و تجهیزات را جمع کرده بودند وبعد همسرش را طلاق داد و مشخص است این لفظ را درجمع گفته است و آنان را بعنوان شاهد طلاق گرفته است.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته