1- بررسي دلايل منکرين خدا- قسمت دوّم
گفتيم : تعريف خدا پرستان از خدا خود از دو حال خارج نيست :
1- خداي انسان واره ( شبيه انسان = مثل اينکه ، خدا را با صفات انساني توصيف کنيم . )
2- خداي مورد معرفي اهل بيت ( عليهم السّلام ) نظير خطبه اوّل نهج البلاغه علي عليه السّلام که قرآن مي فرمايد: ….لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ….( الشورى : 11 ) يعني : آن خداى يكتا را هيچ مثل و مانندى نيست .
همچنين گفتيم که منکرين خدا هم دو حرف بيشتر ندارند و گفته اند :
1- خدائي را که خدا پرستان تعريف مي کنند با هيچ ابزاري يافته نمي شود .
2- خدائي را که خدا پرستان تعريف مي کنند نميتواند وجود داشته باشد. زيرا اين خدا در درون خود داراي تضادّ است .
بارزترين فرد اين گروه ريچارد داوکينز است با کتاب( The_God_Delusion )که با نام ( پندار خدا ) به زبان فارسي بر گردانده شده است (هر چند شايسته بودکه با نام – توهّم خدا- ناميده مي شد ) .
نويسنده در صفحه 18 پاراگراف دوم ترجمه فارسي مينويسد :
عنوان کتاب من، پندار خدا، ربطي به خداي انشتين وديگر دانشمندان روشن انديشي که دربخش قبل نام بردم ندارد. به همين سبب لازم بود که دين انشتيني را از حيطه ي بحث کنار بگذارم: ديدگاه انشتيني ظرفيت اثبات شده اي براي ابهام زايي دارد. در ادامه ي اين کتاب من تنها دربارۀ خدايگان فراطبيعي سخن مي گويم. خدايگاني که معروف ترين شان نزد خوانندگان اين کتاب، يهوه، خداي عهدعتيق است.
اتفاقاً صحبت ما هم خداي اينشتاين است که در نهايت اورا به تشرّف به اسلام آنهم اسلام مترقّي ، يعنی تشيع 12 امامي سوق داد . ادامه دارد……