شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » مقاله دهم: شیخ حسن میلانی و اتهام بر سایر علماء (بخش دوم)

مقاله دهم: شیخ حسن میلانی و اتهام بر سایر علماء (بخش دوم)

مقاله دهم: شیخ حسن میلانی و اتهام بر سایر علماء (بخش دوم)

هدف، هرگز وسیله را توجیه نمی کند. جمله معروفی که “هدف وسیله را توجیه می کند”، سخن نا صحیحی است و نمی توان برای رسیدن به هدف از هر وسیله ای استفاده نمود، بلکه وسیله و راه نیل به هدف نیز باید همانند خود هدف، صحیح و مورد تایید عقل و شرع باشد. اما متاسفانه برخی افراد به مانند شیخ حسن میلانی از کارهایی که انجام می دهند نه هدف مقدسی دارند و نه راه صحیحی انتخاب کرده اند. هدف جناب میلانی طبق آنچه که از ظاهر کارهای او به دست می آید، نه تنها مقدس نیست بلکه بر خلاف حکم عقل و شرع است. در واقع نه هدف وی- که تخریب شخصیت بزرگان از فقهاء خصوصاً مرحوم میرزا و شاگردان ایشان است- هدف مقدسی است، و نه وسیله ای که او برای رسیدن به این هدف انتخاب کرده است وسیله ی درست و صحیحی است. و واقع مطلب این است که راهی که میلانی برای رسیدن به اهداف شخصی و باطلِ خود برگزیده است کاملا در تخالف با شرع و عقل است که ان شاء الله در مقاله ی بعد در این خصوص مطالبی را عرض خواهیم کرد. اینکه می گوییم اهداف شخصی بدین جهت است که اگر هدف انسان واقعا و تنها خدمت به دین باشد در برخورد با نظرات مخالف، راه صحیحی که صاحب دین تعیین کرده است را طی می کند که اهمّ آن دوری از های و هوی کردن و جدل نمودن و هل من مبارز کردن است، و نهایتاً ضمن تبیین بیشتر مطلب حق برای طالبین آن، در مقام بحث علمی نقاط تخالف مطلب باطل را با فرمایشات قرآن و معصومین علیهم السلام روشن می سازد. خداوند متعال می فرماید ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَه وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَن‏، در حالیکه در خصوص جناب میلانی چنین نیست و متاسفانه داد و فریاد کردن و بازی با استفتائات و تقطیع مطالب ووو ابزار کار اوست،که البته اینها هیچ جایگاهی در یک گفتگوی علمی خداپسندانه ندارد، و انسان عاقل با دیدن چنین رفتارهایی از یک فرد- بخصوص از کسی که به ظاهر یک وجهه ی طلبگی و حوزوی هم برای خودش درست کرده است- پیش از آنکه بخواهد وزانت علمی آن فرد را محک بزند، به غرض ورزی و عدم صداقت وی پی می برد و از او روی گردان می شود.

در مقاله ی قبل، قدری راجع به تهمتهای حسن میلانی به سایر فقهاء و بزرگان من جمله مرحوم حاج سیدعلی شوشتری علیه الرحمه صحبت شد و اشاره کردیم که حسن میلانی می خواهد اینطور وانمود کند که مرحوم میرزا با یک شخص وحدت وجودی ارتباط داشته است. میلانی در این تلاش غیرمنصفانه ی خود، بی مهابا شخصیت مرحوم آیت الله سیدعلی شوشتری را مورد اتهام قرار می دهد. پر واضح است که لازمه ی طرح این جریان و این ارتباط از سوی شیخ حسن میلانی، فاسد العقیده دانستن سیدعلی شوشتری است و این هدف میلانی – یعنی تخریب شخصیت مرحوم میرزا- جز با صوفی دانستن مرحوم شوشتری محقق نمی شود. اگر این نبود که مرحوم شوشتری در نظر میلانی یک شخص وحدت وجودی و فاسد العقیده بود، و میلانی چنین نظری را در خصوص شخص آیت الله سیدعلی شوشتری نداشت، بیان ارتباط مرحوم میرزا با مرحوم شوشتری چه نفعی برای او داشت؟! اگر مرحوم سیدعلی شوشتری در نظر شیخ حسن میلانی واقعا یک فقیه سلیم العقیده بود، بردن نام ایشان از جانب وی و تاکید بر ارتباط مرحوم میرزا با ایشان جز تثبیت مقام مرحوم میرزا نبود، چرا که در این صورت دیگر هیچ بحثی از ارتباط مرحوم میرزا با یک شخص صوفی مسلک نبود و فقط ارتباط ایشان با یک فقیه شیعه مطرح می شد و طبیعتاً طرح این مسئله از جانب مخالفین میرزا هیچ جهتی نداشت.

جناب میلانی در فصل ششم از کتاب کدامین تفکیک، حاضر است به راحتی به مرحوم حاج سید علی شوشتری این فقیه نامدار متعبد شیعی نسبت دهد که وی «رویه و سیره ی علمای اسلام بلکه امامان معصوم علیهم السلام در امر قضاوت و شریعت را تخطئه نموده و دست از مناصب علمی و شرعی خود برداشته است.»

خیلی عجیب است! آیا اگر کسی خود از امر قضاوت کناره گرفت این معنایش تخطئه ی سیره ی علما بلکه امامان معصوم علیهم السلام است؟!  در حالی که فرمایشات معصومین علیهم السلام در خصوص امر قضاوت بیان گر مطلب دیگری است. به عنوان نمونه امیرالمومنین سلام الله علیه به شریح قاضی می فرمایند: یَا شُرَیْحُ قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِساً لَا یَجْلِسُهُ إِلَّا نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ أَوْ شَقِیٌّ.( الکافی/ ج‏۷ / ۴۰۶). یا در موردی دیگری امام صادق علیه السلام می فرمایند: الْقُضَاهُ أَرْبَعَهٌ ثَلَاثَهٌ فِی النَّارِ وَ وَاحِدٌ فِی الْجَنَّهِ رَجُلٌ قَضَى بِجَوْرٍ وَ هُوَ یَعْلَمُ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ رَجُلٌ قَضَى بِجَوْرٍ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ رَجُلٌ قَضَى بِالْحَقِّ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ رَجُلٌ قَضَى بِالْحَقِّ وَ هُوَ یَعْلَمُ فَهُوَ فِی الْجَنَّه (الکافی/ ج‏۷ / ۴۰۷). و از همان امام همام چنین وارد شده است که اتَّقُوا الْحُکُومَهَ فَإِنَّ الْحُکُومَهَ إِنَّمَا هِیَ لِلْإِمَامِ الْعَالِمِ بِالْقَضَاءِ الْعَادِلِ فِی الْمُسْلِمِینَ کَنَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ (من لا یحضره الفقیه / ج‏۳ / ۵). و چه بسیار است روایاتی که در کناره گیری از امر قضاوت وارد شده، ولی متاسفانه شاید شیخ حسن میلانی هیچ یک از آنها را ندیده و یا نادیده گرفته است که اینطور مرحوم سید علی شوشتری را متهم کرده است. طبق همین فرمایشات معصومین علیهم السلام بوده که بزرگان فقهای شیعه از امر قضاوت برحذر بوده و دیگران را از آن برحذر می داشتند. در اینجا مناسب است فقط به کلام فقیه رجالی و عالم جلیل القدر شیعه مرحوم آیت الله شیخ عبدالله مامقانی اشاره کنیم. ایشان در ضمن توصیه های خود به فرزندشان در کتاب مرآت الرشاد، (صفحه ۲۰۹ الی۲۱۱ ) چنین می فرمایند:

«أنّ اخوف ما یخاف علی العالم المبرز أمور أنهاک بُنیّ عنها غایه النهی، و أمنعک منها نهایه المنع. أحدها القضاء، فأن القضاء سمّ ناقع، و مرض مهلک، فإیاک بُنیّ و إیاه، فإنه من مزالق الاقدام، و مزال الاقلام، سیما فی هذه الازمنه التی قلّ فیها الدیانون، و کثرت عبده الشیطان و الغاشون، و کیف یقدم العاقل علی امر مرتکبوه اقسام اربعه، ثلاثه منهم فی النار و واحد فی الجنه؟! و أی تاجر یقدم علی تجاره لا یوازی ربحها خسرانها، و نفعها ضررها؟ و کیف یجر المتدین علی جلوس مجلس لا یجلسه إلا نبیّ او وصی نبی او شقی؟! و من ذا الذی یطمئن من نفسه و یرجو منها رتبه النبوه و الوصایه حتی لا تصیبها الشقاوه؟ و إیاک بنیّ –عصمک الله تعالی من الزلات- أن تغتر بتسویلات الشیطان و تخیلاته، و تزعم وجوب القضاء علیک عیناً فترتکبه و تهلک من حیث لا تعلم، و ان اتفق وقوعک فی قطر، و بان لک بعد اخلاء الذهن و صرف الفکر وجوبه علیک عیناً واقعاً، لجمعک الملکتین، و ایراث الفقیه، و ضبط الاصول الکلیه. و الملکه العلمیه بان ترکک القضاء، الهرج و المرج فی الاعراض و الانفس و الاموال، فعلیک باعمال الصلح، و الزام الطرفین بالاحتیاط بعد تبین المحق عندک یقیناً.»

حال چطور شیخ حسن میلانی جرأت می کند که بگوید اگر کسی خود به هر جهتی از امر قضاوت کناره بگیرد، سیره علمای اسلام را تخطئه نموده بلکه بالاتر معنایش این است که سیره ائمه ی طاهرین علیهم السلام را تخطئه نموده است؟!!!

آیا اگر کسی خود از منصب مرجعیت و افتاء کناره بگیرد و این بار را تحمل نکند (کما اینکه بسیاری و بلکه اکثریت فقهاء‌ و مجتهدین ما در طول تاریخ چنین بوده و هستند که زیر بار مرجعیت نرفته و نمی روند و به تعبیری آن را واجب کفایی می دانند و با وجود یک یا چند نفر فقیه مفتی در یک زمان مسئولیت را از دوش خود برداشته می بینند) آیا با این کار فقهایی را که قائم به امر مرجعیت و افتاء‌شده اند تخطئه کرده است؟! بلکه بالاتر، اگر کسی به مقتضای فرمایشاتی همچون  أَجْرَؤُکُمْ عَلَى الْفَتْوَى أَجْرَؤُکُمْ عَلَى النَّارِ (بحار الأنوار/ ج‏۲ / ۱۲۳)، و وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْرا (بحار الأنوار/ ج‏۱ / ۲۲۶)، و به جهت اینکه چون معصوم از خطا نیست و شاید در فتوای خود -نه از روی عمد- اشتباه کند، از مسئولیت سنگین افتاء کناره گیری کند – کما اینکه بزرگانی همچون سیدبن طاووس اعلی الله مقامه به همین جهت از منصب افتاء کناره گرفته اند- آیا این کناره گیری معنایش این است که طریقه ی ائمه ی طاهرین علیهم السلام را که معصوم از هر خطایی هستند بر امر افتاء تخطئه نموده است؟! اگر در این مورد به خاطر احتمال وقوع در خطا، کناره گیری از امر افتاء معنایش تخطئه ی ائمه ی معصومین نیست، کناره گیری از امر قضاوت هم تخطئه ی معصومین علیهم السلام نخواهد بود.

بر هر عاقل منصفی روشن است که:

اولا این نحوه استدلالات و سخنان شیخ حسن میلانی، علاوه بر اینکه قلت بضاعت علمی او را بخوبی نشان می دهد، دلیلی است بر بی باکی و بی تقوایی او که چگونه به راحتی حاضر است این چنین نسبت هایی را به فقهای شیعه بدهد و فقیهی به مثل مرحوم حاج سیدعلی شوشتری را متهم به تخطئه نمودن طریقه ی ائمه ی طاهرین علیهم السلام نماید.

و ثانیا اینکه کجا مرحوم حاج سیدعلی شوشتری دست از مناصب علمی و شرعی خود کشیده است؟! آیا کناره گیری از امر قضاوت معنایش دست کشیدن از مناصب علمی و شرعی است؟! گویا حسن میلانی غیر منصب قضاوت هیچ منصب علمی و شرعی دیگری نمی شناسد و تمام مناصب علمی و شرعی را فقط منحصر در امر قضاوت می داند که کناره گیری از آن را مساوی با کناره گیری از همه ی مناصب علمی و شرعی می پندارد. مگر مرحوم حاج سیدعلی شوشتری پس از رفتن از شوشتر به نجف، کرسی تدریس نداشته؟ مگر این فقیه عالم تشیع مورد رجوع و ملجاء‌ مردم نبوده اند؟ مگر نه این است که این عالم بزرگوار پس از مرحوم شیخ انصاری کرسیِ درس ایشان را بدست می گیرد و پس از فوت شیخ، بر منبر او تدریس نموده و گویند چنان بوده که گویا شیخ درس می‌گوید؟ (به مقاله قبل مراجعه کنید).

این کلمات شیخ حسن حاکی از شدت عداوت او با مرحوم میرزا رضوان الله تعالی علیه است که حاضر است به خاطر ارتباط احتمالی مرحوم میرزا با مرحوم سیدعلی شوشتری این چنین تهمتهایی را به مرحوم سید هم روا دارد.

اما جالب تر، کلمات میلانی است که در جلسه ای نظر خودش را در خصوص مرحوم سیدعلی شوشتری بیان می کند (صوت جلسه موجود است):

“اصلا میرزا عزیز من، میرزا خودش می گوید من آنچه می گویم از تجرید و از انخلاع بدن و روح و در عالم تجرید به من القاء شده است. از چه کسی گرفته است؟ از صاحب علم جمعی. صاحب علم جمعی کیست؟ سیدعلی تستری نامی بوده که “قطب” این آقایان وحدت وجودی ها و قاضی هاست!”(گوش کنید…)

بگذریم از اینکه میلانی آنچه به مرحوم میرزا نسبت می دهد که میرزا خودش می گوید «من آنچه می گویم از تجرید و از انخلاع بدن و روح و در عالم تجرید به من القاء‌شده است» تهمت محض است، اما آنچه مدنظر است این است که ملاحظه می کنیم در اینجا حسن میلانی با جسارت تمام از آیت الله سیدعلی شوشتری با عنوان قطب وحدت وجودی ها و قاضی ها یاد می کند و از انجام چنین کاری هیچ ابایی هم ندارد.

و باز عجیب تر از اینها، آن است که وقتی میلانی سخنان بزرگان را راجع به مرحوم آیت الله سیدعلی شوشتری می بیند با بی باکی بیشتر آنچه را که راجع به مرحوم سیدعلی شوشتری گفته انکار می کند و می گوید ایشان آدم بسیار محترم و صالحی بوده اند و ما مدرکی علیه ایشان نداریم و صوفیه ایشان را داخل در سلسله تصوف کرده اند!!! (گوش کنید…)

و باز بسی جای تعجب و شگفت است که وقتی شخصی مطالب گفته شده در مقاله قبل در خصوص اتهام وی به آیت الله سیستانی را به او متذکر می شود  (می توانید به مقاله قبل مراجعه کنید) خیلی راحت گفته ی خودش را انکار می کند و می گوید: « ایشان، هم به آقای سیستانی تهمت زده اند در اینجا و هم به ما تهمت زده اند،…آن آقایی که اینها را نوشته هر عیبی که بوده در خودش بوده متاسفانه هم به حضرت آیت الله سیستانی بزرگوار تهمت زده اند و هیچ مدرکی نداده اند بر این مهملاتشان، و هم به ما تهمت زده اند  و این حرفها را ما اگر واقعا جایی گفته ایم خب صوتش را بیاورند،‌حرفش را بیاورند…»(گوش کنید…) که البته ما در اینجا صوت میلانی را قرار می دهیم تا سوء رفتار و گفتار وی برای طالبین حقیقت روشن تر شود. (گوش کنید…)

میلانی در این گفتار خود، علاوه بر اینکه انتساب این سخن را به خودش انکار می کند، تهمت دیگری هم به آیت الله سیستانی و آیت الله وحید خراسانی حفظهما الله می زند و می گوید این دو بزرگوار هیچ گاه سر سوزنی مطالب میرزا را تایید نکرده اند! آیا میلانی صوت آیت الله وحید خراسانی در تمجید و تعریف مرحوم میرزا و در نفی اتهام وحدت وجود و نفی تشابه کلمات مرحوم میرزا با کلمات فلاسفه و عرفا را نشنیده است؟ آیا پاسخ استفتائی که از دفتر آیت الله سیستانی شده است را نسبت به تهمتی که راجع به مرحوم میرزا  روا داشته ندیده است؟ و همچنین آیا سخنان حاج آقای سیدان را در نقل مفصل کلمات آیت الله وحید در همین راستا را نشنیده است؟ (به مقاله ی هشتم مراجعه کنید) آری دیده است و شنیده است و لکن …

عجبا و صد عجبا از این افراد که چگونه براحتی واقعیات را منکر می شوند و هیچ حیاء هم نمی کنند، حتی حرفی را که خودشان زده اند نیز منکر می شوند! آیا کذب و دروغ حرام نیست؟ و آیا در احادیث معصومین علیهم السلام شرٌ من الشراب معرفی نشده است؟ البته کسی که به راحتی به بزرگان فقهاء شیعه تهمت وحدت وجود بزند و از عواقب وخیم آن در محضر عدل پروردگار متعال هیچ هراسی نداشته باشد، برای چنین کسی انکار کلام خود، بسیار سهل وآسان است. روزی مرحوم حاج سیدعلی شوشتری را قطب وحدت وجودی ها معرفی می کند و یک روز هم می گوید آدم بسیار محترم و صالحی بوده اند! یا یک روز با قاطعیت در جواب این مطلب که آقای سیستانی گفته اند اعتقادات ما همین مطالب مرحوم میرزاست می گوید آقای سیستانی بدون اینکه کتابهای مرحوم میرزا را خوانده باشند چنین گفته اند و یک روز هم براحتی منکر این سخن خود می شود و می گوید به ما تهمت زده اند!

واقعا کذب و دروغ تا به کجا؟! آیا میلانی از این رفتارهای خود خجالت نمی کشد؟ البته این تناقض گویی در کلام میلانی سابقه دار است:

یک روز به راحتی بدون اینکه احساس مسئولیتی نسبت به گفتارش داشته باشد ادعایی می کند که هیچ فقیهی راجع به هیچ کتابی نداشته و می گوید: “خدا شاهد است اگر کسی یک پنجاهم این کتاب (کتاب تجریدالاعتقاد) را بلد باشد، در مقابل شرق و غرب می ایستد همه را به دو کلمه زیر و رویشان می کند.”(درس شرح تجرید، جلسه دوم، دقیقه ۲۷)(گوش کنید…)، و در این جهت خدا را هم شاهد می گیرد (رجوع کنید به مقاله چهارم)، و بعد از مدتی که می بیند در مقابل اشکالاتی که بر تجرید وارد شده هیچ جوابی ندارد، های و هوی راه انداخته و در پاسخ به یکی از ناقدین خود می گوید: «ما اصلا در مقام دفاع از آنها (مرحوم خواجه و علامه) نیستیم، تو اگر در عمرت ده تا اشکال غلط بلدی به شرح تجرید بکنی، ما صدتا اشکال درستش را می کنیم…ما در هر صفحه ی شرح تجرید حداقل ده تا اشکال می کنیم…»(گوش کنید…) کلامی که دروغ آن اظهر من الشمس است. صوتهای شرح تجرید میلانی موجود است،‌ ببینید آیا چنین کاری انجام داده یا نه؟ تا روشن شود که این آقا چقدر دروغ می گوید. علاوه بر این کتابی که به گفته ی میلانی هر صفحه اش حداقل ده اشکال دارد آیا می توان به ادعای میلانی با یک پنجاهم آن در مقابل شرق و غرب ایستاد و همه را به دو کلمه زیر و رو کرد؟!‌

اینها همه نشان از این است که شیخ حسن میلانی هیچ تعادل در گفتار ندارد و وقتی جوگیر می شود هر حرفی که بر زبانش جاری می شود می گوید و از دروغ و خلاف واقع هم ابایی ندارد.

آیا آقای میلانی از این دروغ ها و تهمت ها هراس ندارد؟ آیا خودش را در روز قیامت در محضر اولیاء دین پاسخگو نمی بیند؟! اگر در روز قیامت مرحوم میرزا و شاگردان ایشان و سایر بزرگان فقهاء که مورد اتهام او قرار گرفته اند،جلوی وی را بگیرند و بگویند ما از این تهمتهای تو نمی گذریم چه کار خواهد کرد و چه جوابی خواهد داشت؟!

خوب بود جناب میلانی به جای این همه تهمت و توجیه و دروغ و… به اشتباهات خود اعتراف می کرد و عذر خواهی و توبه می نمود،که یقیناً این عذرخواهی و توبه برای او نافع تر بود تا بیان این همه حرفهای ضد و نقیض! حرفهایی که هر عاقل آگاهی، با اندک تاملی به بی مایگی و غرض ورزانه بودن آنها پی می برد.

واقعاً این رفتارهای عجیب و سخنان متناقض او، غیر قابل اعتماد بودن وی را ثابت می کند و نشانه ایست برای انسانهای عاقل و آگاه بر اینکه نباید دنبال چنین افرادی حرکت کنند. آیا چنین شخصی که اینطور بر خلاف دستورات شرع رفتار می کند و پایبند به هیچ اصلی – حتی حرفهای خودش- نیست، می تواند در حوزه ی مقدس امام عصر علیه الصلاه و السلام جایگاهی داشته باشد و خودش را به عنوان مدرس معارف اعتقادی معرفی کند؟! تازه به همین مقدار هم راضی نشود و خودش را مدرس خارج عقاید!! معرفی کند (آنطور که در شرح حال خود در وبلاگ شخصی اش نوشته است). تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

جواب چنین شخصی را دادن و با او به گفتگو یا مناظره نشستن به دور از حکم عقل و شرع است. چرا که هرکدام از دو مقام تعلیم و تعلم، یا مناظره، طبق بیان آیات و روایات، آداب و شرایط خاص خودش را دارد و اهل بیت علیهم السلام خیلی زیبا این آداب را به طور دقیق بیان فرموده اند. و اگر آن شرایط برای انسان محرز نشود، انسان جایز به ورود در بحث و مناظره نیست. و البته حسن میلانی با این رفتارهایی که دارد، نسبت به هرکدام از این دو مقام فاقد صلاحیت است. یعنی نه در مقام تعلیم و تعلم می توان با او به گفتگو نشست، و نه در مقام مناظره می توان با او مناظره کرد. بلکه با این روشی که او در پیش گرفته است تنها می توان در مورد وی به این آیه ی شریفه عمل نمود: وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما. لذا همانطور که در مقالات خود گفته ایم، مخاطب ما شخص حسن میلانی نیست، بلکه هدف ما آگاه سازی و تنبه طالبین حقیقت است.

ان شاء الله در مقاله بعد در خصوص مجموع کارهای خلافی که حسن میلانی نسبت به بزرگان و فقهاء خصوصا مرحوم میرزا و شاگردان ایشان انجام داده است، مطالبی را عرض خواهیم کرد.

ادامه دارد…

منبع: http://tanabboh.blogfa.com/post/10

خبرنامه آرمان مهدویت

یک نظر

  1. بسیار عالی بود

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*