دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » معنای صحیح آیه : « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا » چیست؟

معنای صحیح آیه : « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا » چیست؟

معنای صحیح آیه : « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ  وَ هَمَّ بِهَا » چیست؟

خلاصه: آیه ۲۴ سوره ی مبارکه ی یوسف ومعنای دقیق آن از این قرار است:

((وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهالَوْلا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَـَصینَ ))

و هر آینه آن زن (زلیخا) [برای کامجوئی] قصد آن مرد [یوسف] را کرد (با وی در آویخت) و اگر آن مرد[یوسف]برهان [دلیل و راهنمایى روشن ] پروردگارش را نمی دید،آن مرد[یوسف] هم آن زن [زلیخا]را قصد می کرد (و با وی در می آویخت)   [و انجام مى‏داد آنچه را که انجام نداد یعنی او را مورد ضرب و شتم قرار می داد].[ما] این‏ گونه، بدی[ای را که سبب اتّهام یوسف ] و زشتی [عمل شنیع خلاف عفّت آن زن ] را از آن مرد [یوسف] بازگردانیدیم زیرا او از بندگان خالص شده ما [از هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى‏] بود.

امّا اگر توضیح بیشتری بخواهیم باید از آیه ۲۲ الی ۲۹ را اجمالاً بررسی کنیم:

بدین ترتیب دو پژوهش در قرآن و حدیث خواهیم داشت تا ببینیم معنای رایج در ترجمه ها مورد پذیرش قرآن کریم می باشد ؟ یا نگرش قرآن به انبیای عظام الهی بگونه ای دیگر است ؟

ابتدا بحث قرآنی :

آیات۲۲الی ۲۹ سوره یوسف بعلت پیوستگی موضوع و ترجمه تحت اللفظی آنها از این قرارند:

وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَیْنَاهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا  وَ کَذَالِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ(۲۲)

و هنگامى که او [یوسف] به سنّ کمال رسید، حکمت و دانش به او عطا کردیم، و ما نیکوکاران را این‏گونه پاداش مى‏دهیم.

وَ رَاوَدَتْهُ الَّتىِ هُوَ فىِ بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَ قَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ  إِنَّهُ رَبىّ‏ِ أَحْسَنَ مَثْوَاىَ  إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ(۲۳)

و آن [زنى‏] که او [یوسف]در خانه‏اش بود، از او [یوسف]با نرمى و مهربانى خواستار کام‏ جویى شد، و [در فرصتى مناسب‏] همه درهاى کاخ را بست و به او گفت: پیش بیا [ که من در اختیار توام‏ ] [یوسف] گفت: پناه به خدا، او پروردگار من است، جایگاهم را نیکو داشت،[من هرگز به پروردگارم خیانت نمى‏کنم‏] به یقین ستمکاران رستگار نمى‏شوند.

وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ  وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لَا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ  کَذَالِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ  إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ (۲۴)

و هر آینه آن زن قصد آن مرد کرد و اگر آن مرد برهان پروردگارش را نمی دید او هم  آن زن را قصد می کرد . ما این‏گونه بدی و فحشاء را از آن مرد بازگردانیدیم، زیرا او از بندگان خالص شده ما بود.

وَ اسْتَبَقَا الْبَابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِن دُبُرٍ وَ أَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَا الْبَابِ  قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوءًا إِلَّا أَن یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(۲۵)

و هر دو به سوى در کاخ پیشى گرفتند[دویدند]، و آن زن پیراهن آن مرد[یوسف] را از پشت پاره کرد و [در آن حال‏] در کنار [آستانه‏ ی] در به آقای وى[شوهر] برخوردند آن زن [به شوهرش] گفت: کسى که نسبت به خانواده‏ات قصد بدى داشته باشد، کیفرش جز زندان یا شکنجه دردناک [چه خواهد بود؟!]

قَالَ هِىَ رَاوَدَتْنىِ عَن نَّفْسىِ  وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن کاَنَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکَاذِبِینَ(۲۶)

[یوسف]گفت: او از من خواستار کام جویى شد. و گواهى از خاندان آن زن چنین داورى کرد: اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده، آن زن راست مى‏گوید و آن مرد [یوسف] دروغگوست.

وَ إِن کاَنَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِینَ(۲۷)

واگر پیراهنش از پشت پاره شده،آن زن دروغ مى‏گوید وآن مرد[یوسف]راستگوست.

فَلَمَّا رَءَا قَمِیصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن کَیْدِکُنَّ  إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ(۲۸)

پس [همسر آن زن] چون دید پیراهن او [یوسف] از پشت پاره شده، گفت: این [فتنه و فساد] از نیرنگ شما [زنان‏] است، بى‏تردید نیرنگ شما بزرگ است.

یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا  وَ اسْتَغْفِرِى لِذَنبِکِ  إِنَّکِ کُنتِ مِنَ الْخَاطِئینَ(۲۹)

یوسفا! این [داستان] را ندیده بگیر. و تو[اى زن!] ازگناهت استغفار کن زیرا تو از خطاکارانى.

حال یک بار دیگر به ترجمه دقیق آیه توجّه می کنیم:

((وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهالَوْلا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَـَصینَ ))

و هر آینه آن زن (زلیخا) [برای کامجوئی] قصد آن مرد [یوسف] را کرد(با وی درآویخت) و اگر آن مرد [یوسف] برهان [دلیل و راهنمایى روشن ] پروردگارش را نمی دید،آن مرد[یوسف] هم آن زن [زلیخا]را قصد می کرد (و با وی در می آویخت)   [و انجام مى‏داد آنچه را که انجام نداد یعنی او را مورد ضرب و شتم قرار می داد].[ما] این‏ گونه، بدی [ای را که سبب اتّهام یوسف ] و زشتی [عمل شنیع خلاف عفّت آن بانو ] را از آن مرد [یوسف] بازگردانیدیم زیرا او از بندگان خالص شده ما [از هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى‏] بود.

 خداى تعالى بوسیله وحى باو نمایاند که اگر قصد خود را انجام داده و زلیخارا با زور ازخود دفع نمایدکه منجر به زخمی ویا کشته شدن وی گردد، عزیزمصر(شوهرزلیخا) او را هلاک و تباه مینماید، و یا اینکه زلیخا برای رفع اتّهام از خود مظلوم نمائی کرده و ادّعا می نماید که چون یوسف می خواست به من تجاوز کند،و من او رامنع نموده و جلوگیرى کردم، از اینرو به من حمله نمود. آری خداوند می فرماید ما این چنین دلیل و راهنمایى را باو نمایاندیم تا بدىِ کشتن و عواقب شوم آن عمل دامن گیر یوسف نگردد، و کار زشت و خلاف عفّت زلیخا را از یوسف بازگردانیدیم، زیرا او از بندگان خالص شده ما از هرگونه آلودگى ظاهرى و باطنى بود. این جمله دلالت دارد بر اینکه یوسف از کار زشت و قصد بر آن منزّه و پاک بوده

آری اگر خداوند به لطف خاصّ خویش یوسف را راهنمائی و او را از دام زلیخا نجات نمی داد و درهای بسته را به رویش باز نمی کرد، یوسف برای دفع شرّ زلیخا او را می زد و این بار خودش مورد اتّهام قرار می گرفت، لذا خدای مهربان که دفع کننده بدیها از مومنین می باشد [زیرا که خود فرمود: إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ=مسلماً خدا از مؤمنان دفاع مى‏کند، قطعاً خداهیچ خیانتکار ناسپاسى را دوست ندارد.( الحج:۳۸ ) ] یوسفی را که به لطف خدا از مخلـَصین گردیده و شیطان را به او تسلّطی نبوده است .

آیا حضرت یوسف (ع) معصوم نبود ؟

آیا درست است حضرت یوسف (ع) را که یکی از انبیای عظام الهی نسبت میل به گناه داده و مدّعی شویم که اگر  لطف خاصّ الهی نبود او نیز نمی توانست عنان نفس خود را داشته باشد، پس فرق یک فرد عادی با پیامبری عظیم الشّاءن و معصوم چیست ؟! پیامبری که خداوند در قرآن و در همین آیات او را چنین می ستاید و می فرماید :    

۱-  وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَیْنَاهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا  وَ کَذَالِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنِینَ

و هنگامى که او [یوسف] به سنّ کمال رسید، حکمت و دانش به او عطا کردیم، و ما نیکوکاران را این‏گونه پاداش مى‏دهیم.خداوند به این توصیف از جناب یوسف اکتفا نکرده و در آیات بعدی ایشان را چنین توصیف می فرماید:

۲-  إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ = او از بندگان خالص شده ما بود.در حالیکه  می دانیم شیطان را به ساحت بندگان مُخْلَـَص راهی نیست :

إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ (الحجر : ۴۲ )

قطعاً تو(ابلیس) را بر بندگانم تسلّطى نیست، مگر بر گمراهانى که از تو پیروى مى‏کنند.

إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (النحل : ۹۹ )

یقیناً او (ابلیس)بر کسانى که ایمان آورده‏اند وهمواره بر پروردگارشان توکل مى‏کنند، تسلّطى ندارد.

إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَکَفى‏ بِرَبِّکَ وَکیلاً (الإسراء:۶۵)

[ولى آگاه باش که‏] یقیناً تو (ابلیس)را بر بندگانم هیچ تسلّطى نیست، و کافى است که پروردگارت نگهبان و کارساز ] آنان‏] باشد.

۳-  آری آنان به لطف خدا و توکل به ذات اقدسش خود را از گناه حفظ می کنند و خداوند هم  آنان را کفایت می کند و از آنان دفاع می فرماید .

بدین ترتیب قرآن کریم یوسف علیه السّلام را قبل از تعریف داستان و بعد از آن با تاکیدهای فراوان از عباد مخلـَص، دارای علم و حکمت موهبتی الهی، و از محسنین بشمار آورده و ایشان را می ستاید و اگر ایشان که به اذن الهی باید مورد تبعیّت

قرار گیرند چنین پرونده ای داشته باشند نقض غرض خواهد بود.« وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ = هیچ پیغمبرى را نفرستادیم مگر براى اینکه بسبب اذن و فرمان خدا از (اوامر و نواهى) او فرمان برند) (النساء ۶۴) »      

بحث روائی :

در ستی استدلالهای فوق زمانی ثابت می شود که هم روش و هم نتیجه هر دو مورد تائید امام معصوم  علیه السّلام قرار گیرد. لذا در روایتی مفصل  در جریان مباحثات امام همام  امام رضا علیه السّلام  چنین می خوانیم :

در بحارالانوار و عیون اخبار و احتجاج طبرسی و توحید صدوق و غیرها سند بأبی الصلت هروی می رساند که چون مأمون برای مناظره و مجادله با حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام از طبقات متکلمین و اصحاب مقالات از اهل اسلام و دیانات از یهود و نصاری و مجوس و صابئین و سایر اهل مقالات علمای ایشان را فراهم ساخت و به مباحثه و مناظرت پرداختند هیچ یک از آن جماعت از جای برنخاست مگر اینکه آن حضرت او را مجاب و ملزم و حجتش را مردود می فرمود و به طوری ملزم و ساکن و ساکت می گردانید که گفتی سنگ پاره ای بر دهانش افکنده اند و بر یک کلمه سخن کردن قادر نبود.

تا اینکه علی بن جهم برخاست و عرض کرد: یابن رسول الله آیا به عصمت انبیای عظام قائلی؟ فرمود:بلی، عرض کرد: پس چه می کنی دراین قول خدای تعالی: ….. و در این قول خدای تعالی در حق یوسف علیه السلام: (و لقد همت به و هم بها تا آخر آیه، و ….

امام رضا علیه السلام فرمود: ای علی بن جهم از خدای بترس وپیغمران یزدان را به فواحش نسبت مده و کتاب خدای را برای خود تأویل مکن، چه خداوند عز و جل می فرماید: تأویل کتاب خدای را جز خداوند که منزل آن است و کسانی که در علم ثابت قدم و در دانش متمکن هستند نمی دانند، یعنی تأویل متشابهات و حمل آن را بر معنی که مراد و مقصود است جز خدا و این چنین کسان نمی دانند

و أما قول خدای عزوجل درباره یوسف علیه السلام: (و لقد همت به و هم بها…) زلیخا آهنگ یوسف و یوسف آهنگ زلیخا را نمود، همانا زلیخا آهنگ معصیت یعنی زناکاری داشت، و یوسف علیه السلام آهنگ آن را فرموده بود که اگر زلیخا آن حضرت را بخواهد به آن عمل شنیع مجبور سازد او را بکشد، چه اینکه زلیخا کار را از شدت اصرار و مبالغه در انجام مقصود و کثرت مراوده بر وی سخت کرده بود پس رحمت خدای و عصمت نبوت یوسف آن حضرت را از قتل زلیخا و فاحشه باز گردانید، و این است قول خداوند عزوجل: (… کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء….) یعنی تا منصرف گردانیم از یوسف کشتن و فاحشه را مرتکب شدن .

آری براستی هم «ما اراد الهی» (آنچه را خداوند از نزول آیات الهی مورد نظر دارد) را از آیات قرآن جز راسخان در علم، همانهائی که«اوتوالعلم»(آنهائی که علم الهی به آنها داده شده) هستند نمی دانند.

—————————————————-

الأمالی (للصدوق) / ترجمه کمره‏اى، متن، ص: ۹۱

عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه آقا نجفى، ج‏۱، ص: ۲۳۵

خبرنامه آرمان مهدویت

۲ نظر

  1. بسیار عالی و دقیق بود. سپاس که به عالی ترین وجه رفع شبهه نموده اند. مفسران الهی فرموده‌اند که در انتهای آیه آمده: ما اینچنین سو و فحشا را از یوسف منصرف می کنیم، نفرموده که یوسف را از سو و فحشا منصرف می کنیم، که اینگونه استنباط شود که با تمایلات نفسانی ایشان اندک سازگاری داشته باشد، هرگز داعیه گناه در معصومین راه ندارد. در آیه تطهیر هم اینگونه آمده که لیذهب عنکم الرجس تا رجس را از شما ببرد نه اینکه شما را از رجس منصرف کند. یعنی رجس و هر گونه میل به ناپاکی، جزیی یا کلی در معصومین راه ندارد.
    سپاس فراوان

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*