شنبه , 14 تیر 1404
آخرین مطالب
خانه » معنای صحیح آیه : « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا » چیست؟

معنای صحیح آیه : « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا » چیست؟

معنای صحیح آیه : « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ  وَ هَمَّ بِهَا » چیست؟

خلاصه: آیه 24 سوره ی مبارکه ی یوسف ومعنای دقیق آن از این قرار است:

((وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهالَوْلا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَـَصينَ ))

و هر آينه آن زن (زليخا) [برای کامجوئی] قصد آن مرد [یوسف] را کرد (با وی در آویخت) و اگر آن مرد[یوسف]برهان [دليل و راهنمايى روشن ] پروردگارش را نمی ديد،آن مرد[یوسف] هم آن زن [زلیخا]را قصد می کرد (و با وی در می آویخت)   [و انجام مى‏داد آنچه را كه انجام نداد یعنی او را مورد ضرب و شتم قرار می داد].[ما] اين‏ گونه، بدی[ای را که سبب اتّهام یوسف ] و زشتی [عمل شنیع خلاف عفّت آن زن ] را از آن مرد [یوسف] بازگردانیدیم زيرا او از بندگان خالص شده ما [از هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى‏] بود.

امّا اگر توضیح بیشتری بخواهیم باید از آیه 22 الی 29 را اجمالاً بررسی کنیم:

بدین ترتیب دو پژوهش در قرآن و حدیث خواهیم داشت تا ببینیم معنای رایج در ترجمه ها مورد پذیرش قرآن کریم می باشد ؟ یا نگرش قرآن به انبیای عظام الهی بگونه ای دیگر است ؟

ابتدا بحث قرآنی :

آیات22الی 29 سوره یوسف بعلت پیوستگی موضوع و ترجمه تحت اللفظی آنها از این قرارند:

وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَيْنَاهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا  وَ كَذَالِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ(22)

و هنگامى كه او [يوسف] به سنّ كمال رسيد، حكمت و دانش به او عطا كرديم، و ما نيكوكاران را اين‏گونه پاداش مى‏دهيم.

وَ رَاوَدَتْهُ الَّتىِ هُوَ فىِ بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَ قَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ  إِنَّهُ رَبىّ‏ِ أَحْسَنَ مَثْوَاىَ  إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ(23)

و آن [زنى‏] كه او [يوسف]در خانه‏اش بود، از او [يوسف]با نرمى و مهربانى خواستار كام‏ جويى شد، و [در فرصتى مناسب‏] همه درهاى كاخ را بست و به او گفت: پيش بيا [ كه من در اختيار توام‏ ] [يوسف] گفت: پناه به خدا، او پروردگار من است، جايگاهم را نيكو داشت،[من هرگز به پروردگارم خيانت نمى‏كنم‏] به يقين ستمكاران رستگار نمى‏شوند.

وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ  وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لَا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّهِ  كَذَالِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ  إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (24)

و هر آينه آن زن قصد آن مرد کرد و اگر آن مرد برهان پروردگارش را نمی ديد او هم  آن زن را قصد می کرد . ما اين‏گونه بدی و فحشاء را از آن مرد بازگردانیدیم، زيرا او از بندگان خالص شده ما بود.

وَ اسْتَبَقَا الْبَابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَ أَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَا الْبَابِ  قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(25)

و هر دو به سوى در كاخ پيشى گرفتند[دویدند]، و آن زن پيراهن آن مرد[يوسف] را از پشت پاره كرد و [در آن حال‏] در كنار [آستانه‏ ی] در به آقای وى[شوهر] برخوردند آن زن [به شوهرش] گفت: كسى كه نسبت به خانواده‏ات قصد بدى داشته باشد، كيفرش جز زندان يا شكنجه دردناك [چه خواهد بود؟!]

قَالَ هِىَ رَاوَدَتْنىِ عَن نَّفْسىِ  وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كاَنَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ(26)

[يوسف]گفت: او از من خواستار كام جويى شد. و گواهى از خاندان آن زن چنين داورى كرد: اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده، آن زن راست مى‏گويد و آن مرد [يوسف] دروغگوست.

وَ إِن كاَنَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَ هُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ(27)

واگر پيراهنش از پشت پاره شده،آن زن دروغ مى‏گويد وآن مرد[يوسف]راستگوست.

فَلَمَّا رَءَا قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ  إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ(28)

پس [همسر آن زن] چون ديد پيراهن او [يوسف] از پشت پاره شده، گفت: اين [فتنه و فساد] از نيرنگ شما [زنان‏] است، بى‏ترديد نيرنگ شما بزرگ است.

يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا  وَ اسْتَغْفِرِى لِذَنبِكِ  إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئينَ(29)

يوسفا! اين [داستان] را نديده بگير. و تو[اى زن!] ازگناهت استغفار كن زيرا تو از خطاكارانى.

حال یک بار دیگر به ترجمه دقیق آیه توجّه می کنیم:

((وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهالَوْلا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَـَصينَ ))

و هر آينه آن زن (زليخا) [برای کامجوئی] قصد آن مرد [یوسف] را کرد(با وی درآویخت) و اگر آن مرد [یوسف] برهان [دليل و راهنمايى روشن ] پروردگارش را نمی ديد،آن مرد[یوسف] هم آن زن [زلیخا]را قصد می کرد (و با وی در می آویخت)   [و انجام مى‏داد آنچه را كه انجام نداد یعنی او را مورد ضرب و شتم قرار می داد].[ما] اين‏ گونه، بدی [ای را که سبب اتّهام یوسف ] و زشتی [عمل شنیع خلاف عفّت آن بانو ] را از آن مرد [یوسف] بازگردانیدیم زيرا او از بندگان خالص شده ما [از هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى‏] بود.

 خداى تعالى بوسيله وحى باو نماياند كه اگر قصد خود را انجام داده و زلیخارا با زور ازخود دفع نمایدکه منجر به زخمی ویا کشته شدن وی گردد، عزيزمصر(شوهرزليخا) او را هلاك و تباه مينمايد، و يا اینکه زليخا برای رفع اتّهام از خود مظلوم نمائی کرده و ادّعا مي نماید که چون يوسف می خواست به من تجاوز كند،و من او رامنع نموده و جلوگيرى كردم، از اينرو به من حمله نمود. آری خداوند می فرماید ما اين چنين دليل و راهنمايى را باو نمايانديم تا بدىِ کشتن و عواقب شوم آن عمل دامن گیر یوسف نگردد، و كار زشت و خلاف عفّت زليخا را از یوسف بازگردانيدیم، زيرا او از بندگان خالص شده ما از هرگونه آلودگى ظاهرى و باطنى بود. اين جمله دلالت دارد بر اينكه يوسف از كار زشت و قصد بر آن منزّه و پاك بوده

آری اگر خداوند به لطف خاصّ خویش یوسف را راهنمائی و او را از دام زلیخا نجات نمی داد و درهای بسته را به رویش باز نمی کرد، یوسف برای دفع شرّ زلیخا او را می زد و این بار خودش مورد اتّهام قرار می گرفت، لذا خدای مهربان که دفع کننده بدیها از مومنین می باشد [زیرا که خود فرمود: إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ=مسلماً خدا از مؤمنان دفاع مى‏كند، قطعاً خداهيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد.( الحج:38 ) ] یوسفی را که به لطف خدا از مخلـَصین گردیده و شیطان را به او تسلّطی نبوده است .

آیا حضرت یوسف (ع) معصوم نبود ؟

آیا درست است حضرت یوسف (ع) را که یکی از انبیای عظام الهی نسبت میل به گناه داده و مدّعی شویم که اگر  لطف خاصّ الهی نبود او نیز نمی توانست عنان نفس خود را داشته باشد، پس فرق یک فرد عادی با پیامبری عظیم الشّاءن و معصوم چیست ؟! پیامبری که خداوند در قرآن و در همین آیات او را چنین می ستاید و می فرماید :    

1-  وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَيْنَاهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا  وَ كَذَالِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ

و هنگامى كه او [يوسف] به سنّ كمال رسيد، حكمت و دانش به او عطا كرديم، و ما نيكوكاران را اين‏گونه پاداش مى‏دهيم.خداوند به این توصیف از جناب یوسف اکتفا نکرده و در آیات بعدی ایشان را چنین توصیف می فرماید:

2-  إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ = او از بندگان خالص شده ما بود.در حالیکه  می دانیم شیطان را به ساحت بندگان مُخْلَـَص راهی نیست :

إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ (الحجر : 42 )

قطعاً تو(ابلیس) را بر بندگانم تسلّطى نيست، مگر بر گمراهانى كه از تو پيروى مى‏كنند.

إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (النحل : 99 )

يقيناً او (ابلیس)بر كسانى كه ايمان آورده‏اند وهمواره بر پروردگارشان توكل مى‏كنند، تسلّطى ندارد.

إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَكَفى‏ بِرَبِّكَ وَكيلاً (الإسراء:65)

[ولى آگاه باش كه‏] يقيناً تو (ابلیس)را بر بندگانم هيچ تسلّطى نيست، و كافى است كه پروردگارت نگهبان و كارساز ] آنان‏] باشد.

3-  آری آنان به لطف خدا و توکل به ذات اقدسش خود را از گناه حفظ می کنند و خداوند هم  آنان را کفایت می کند و از آنان دفاع می فرماید .

بدین ترتیب قرآن کریم یوسف علیه السّلام را قبل از تعریف داستان و بعد از آن با تاکیدهای فراوان از عباد مخلـَص، دارای علم و حکمت موهبتی الهی، و از محسنین بشمار آورده و ایشان را می ستاید و اگر ایشان که به اذن الهی باید مورد تبعیّت

قرار گیرند چنین پرونده ای داشته باشند نقض غرض خواهد بود.« وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ = هيچ پيغمبرى را نفرستاديم مگر براى اينكه بسبب اذن و فرمان خدا از (اوامر و نواهى) او فرمان برند) (النساء 64) »      

بحث روائی :

در ستی استدلالهای فوق زمانی ثابت می شود که هم روش و هم نتیجه هر دو مورد تائید امام معصوم  علیه السّلام قرار گیرد. لذا در روایتی مفصل  در جریان مباحثات امام همام  امام رضا علیه السّلام  چنین می خوانیم :

در بحارالانوار و عيون اخبار و احتجاج طبرسي و توحيد صدوق و غيرها سند بأبي الصلت هروي مي رساند كه چون مأمون براي مناظره و مجادله با حضرت علي بن موسي الرضا عليهماالسلام از طبقات متكلمين و اصحاب مقالات از اهل اسلام و ديانات از يهود و نصاري و مجوس و صابئين و ساير اهل مقالات علماي ايشان را فراهم ساخت و به مباحثه و مناظرت پرداختند هيچ يك از آن جماعت از جاي برنخاست مگر اينكه آن حضرت او را مجاب و ملزم و حجتش را مردود مي فرمود و به طوري ملزم و ساكن و ساكت مي گردانيد كه گفتي سنگ پاره اي بر دهانش افكنده اند و بر يك كلمه سخن كردن قادر نبود.

تا اینکه علي بن جهم برخاست و عرض كرد: يابن رسول الله آيا به عصمت انبياي عظام قائلي؟ فرمود:بلي، عرض كرد: پس چه مي كني دراين قول خداي تعالی: ….. و در اين قول خداي تعالي در حق يوسف عليه السلام: (و لقد همت به و هم بها تا آخر آيه، و ….

امام رضا عليه السلام فرمود: اي علي بن جهم از خداي بترس وپيغمران يزدان را به فواحش نسبت مده و كتاب خداي را براي خود تأويل مكن، چه خداوند عز و جل مي فرمايد: تأويل كتاب خداي را جز خداوند كه منزل آن است و كساني كه در علم ثابت قدم و در دانش متمكن هستند نمي دانند، يعني تأويل متشابهات و حمل آن را بر معني كه مراد و مقصود است جز خدا و اين چنين كسان نمي دانند

و أما قول خداي عزوجل درباره يوسف عليه السلام: (و لقد همت به و هم بها…) زليخا آهنگ يوسف و يوسف آهنگ زليخا را نمود، همانا زليخا آهنگ معصيت يعني زناكاري داشت، و يوسف عليه السلام آهنگ آن را فرموده بود كه اگر زليخا آن حضرت را بخواهد به آن عمل شنيع مجبور سازد او را بكشد، چه اینکه زليخا كار را از شدت اصرار و مبالغه در انجام مقصود و كثرت مراوده بر وي سخت كرده بود پس رحمت خداي و عصمت نبوت يوسف آن حضرت را از قتل زليخا و فاحشه باز گردانيد، و اين است قول خداوند عزوجل: (… كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء….) يعني تا منصرف گردانيم از يوسف كشتن و فاحشه را مرتكب شدن .

آری براستی هم «ما اراد الهی» (آنچه را خداوند از نزول آیات الهی مورد نظر دارد) را از آیات قرآن جز راسخان در علم، همانهائی که«اوتوالعلم»(آنهائی که علم الهی به آنها داده شده) هستند نمی دانند.

—————————————————-

الأمالي (للصدوق) / ترجمه كمره‏اى، متن، ص: 91

عيون أخبار الرضا عليه السلام / ترجمه آقا نجفى، ج‏1، ص: 235

خبرنامه آرمان مهدویت

2 نظر

  1. بسیار عالی و دقیق بود. سپاس که به عالی ترین وجه رفع شبهه نموده اند. مفسران الهی فرموده‌اند که در انتهای آیه آمده: ما اینچنین سو و فحشا را از یوسف منصرف می کنیم، نفرموده که یوسف را از سو و فحشا منصرف می کنیم، که اینگونه استنباط شود که با تمایلات نفسانی ایشان اندک سازگاری داشته باشد، هرگز داعیه گناه در معصومین راه ندارد. در آیه تطهیر هم اینگونه آمده که لیذهب عنکم الرجس تا رجس را از شما ببرد نه اینکه شما را از رجس منصرف کند. یعنی رجس و هر گونه میل به ناپاکی، جزیی یا کلی در معصومین راه ندارد.
    سپاس فراوان

پاسخ دادن به جمال احمدی اصل جواب را باطل کن

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*