شنبه , ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
آخرین مطالب
خانه » دفاع از تشیع، پاسخ جناب آقای اشکان نوروزی به مقاله ی جناب آقای مسائلی (قسمت دوم – آخر)

دفاع از تشیع، پاسخ جناب آقای اشکان نوروزی به مقاله ی جناب آقای مسائلی (قسمت دوم – آخر)

دفاع از تشیع(قسمت پایانی)

واما مطلب بعدی جناب مسائلی بسیار جالب است و مصداق بارز ,الغریق یتشبث بکل حشیش است, ایشان می گوید اخباری از اعتراض ائمه به امیر الحاج و اختلاف در تعیین روز ذی الحجه و عید قربان بین امام و امیرالحاج نبوده بنابراین حضرت بخاطر وحدت سکوت کردند.

و اما جواب:

اولا:طبق عقیده صریح شیعه امیرالحاج بودن هنگام ظهور معصوم حق ایشان است در شرائع الاسلام علامه حلی جلد اول صفحه ۱۸۸ ببینید که از امیرالحاج به امام برداشت کرده اند در

الروضه البهیه شهید ثانی جلد دوم صفحه ۲۷۲ نیز از امیرالحاج به امام تعبیر شده ,و دقیق تر از دو مورد قبل شیخ محمد حسن نجفی در جواهرالکلامش جلد ۱۹ صفحه ۷ می نویسد:

والمراد بالامام امیرالحاج کما صرح به غیر واحد.

بنابر, این مسئله و مخصوصا مسئله دیگر که اصالت بر عدم همکاری با ظالم توسط معصوم است , این نتیجه حاصل می شود که: بایستی شما برای ادعاتون که اهل بیت از امیرالحاج پیروی کردند دلیل و قرینه بیاورید.

دوما: ما یک نمونه از حج یکی از اهل بیت را نقل می کنیم تا ببینید رابطه او را با دستگاه حکومت: حج امام حسین یکسال قبل از بدرک واصل شدن معاویه که حضرت بین بسیاری از

صحابه و انصار و میان شیعیان و… از اذیت های معاویه می گوید و او را مذمت می کند, اکنون آیا می شودگفت حضرت که علنا ضد حاکم در حج صحبت می کند آنوقت از امیرالحاج تعیین شده توسط خلیفه اطاعت می کند؟

فلما مات الحسن بن علی ازداد البلاء و الفتنه فلم یبق لله ولی إلا خائف على نفسه أو مقتول أو طرید أو شرید فلما کان قبل موت معاویه بسنتین حج الحسین بن علی ع و عبد الله بن جعفر و عبد الله بن عباس معه- و قد جمع الحسین بن علی ع بنی هاشم رجالهم و نساءهم و موالیهم و شیعتهم من حج منهم و من لم یحج و من الأنصار ممن یعرفونه و أهل بیته ثم لم یدع أحدا من أصحاب رسول الله ص و من أبنائهم و التابعین و من الأنصار المعروفین بالصلاح و النسک إلا جمعهم فاجتمع علیه بمنى أکثر من ألف رجل و الحسین ع فی سرادقه عامتهم التابعون و أبناء الصحابه- فَقَامَ الْحُسَیْنُ ع فِیهِمْ خَطِیباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الطَّاغِیَهَ قَدْ صَنَعَ بِنَا وَ بِشِیعَتِنَا مَا قَدْ عَلِمْتُمْ وَ رَأَیْتُمْ وَشَهِدْتُمْ وَ بَلَغَکُمْ وَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ فَإِنْ صَدَقْتُ فَصَدِّقُونِی وَ إِنْ کَذَبْتُ فَکَذِّبُونِی اسْمَعُوا مَقَالَتِی وَ اکْتُمُوا قَوْلِی ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَى أَمْصَارِکُمْ وَ قَبَائِلِکُمْ مَنْ أَمِنْتُمُوهُ وَ وَثِقْتُمْ بِهِ فَادْعُوهُمْ إِلَى مَا تَعْلَمُونَ فَإِنِّی أَخَافُ أَنْ یَنْدَرِسَ هَذَا الْحَقُّ وَ یَذْهَبَ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ…

دو سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین علیه السّلام بهمراه عبد اللهَّ بن عباس و عبد اللهَّ بن جعفر به حجّ رفتند. حضرت مردان و زنان بنى هاشم و دوستان و شیعیانشان را که به حجّ آمده بودند و نیز گروهى از انصار را که حضرت و اهل بیتش آنان را مى شناختند جمع کردند. سپس افرادى را فرستادند و فرمودند: احدى از اصحاب پیامبر صلى اللهَّ علیه وآله که معروف به صلاح و عبادت هستند و امسال به حج آمده اند را ترک نکنید و آنها را نزد من جمع نمائید در منى بیش از هفتصد نفر نزد آن حضرت در خیمه اش جمع شدند که اکثر آنان از تابعین بودند، و حدود دویست نفر از اصحاب پیامبر صلى اللهَّ علیه و آله و دیگران بودند .امام حسین علیه السّلام در مقابل آنان براى خطابه ایستاد و خدا را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود: امّا بعد، این طغیانگر در باره ما و شیعیانمان آنچه دیدید و مى دانید و حاضر بوده اید روا داشت! من مى خواهم از شما مطالبى را سؤال کنم، اگر راست گفتم مرا تصدیق کنید و اگر دروغ گفتم تکذیب کنید.

بحق خداوند بر شما و حق پیامبر و حق قرابتم با پیامبرتان، از شما مى خواهم که وصف این مجلس مرا با خود ببرید و سخنان مرا بازگو کنید و همه شما دعوت کنید قبائلى را که یاران شما هستند، آنان که از آنها در امان هستید و به آنان اطمینان دارید. آنان را به آنچه از حق ما مى دانید دعوت کنید که من مى ترسم این امر ولایت کهنه شود و حق از بین برود ومغلوب گردد, ولى خداوند نور خود را کامل خواهد کرد اگر چه کافران را خوش نیا ید. «الإحتجاج على أهل اللجاج -للطبرسی ج ۲،ص:۲۹۶٫

#########

در ادامه جناب مسائلی روایات معاشرت با سنی ها را دستاویزخود قرار می دهد و از این مسئله نتیجه می گیرد پس ائمه معصومین علیهم السلام قائل بین وحدت بین مسلمین بوده اند:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ کَیْفَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا وَ بَیْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ مِمَّنْ لَیْسُوا عَلَى أَمْرِنَا قَالَ تَنْظُرُونَ إِلَى أَئِمَّتِکُمُ الَّذِینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ مَا یَصْنَعُونَ فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَیَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ یَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ یُقِیمُونَ الشَّهَادَهَ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ وَ یُؤَدُّونَ الْأَمَانَهَ إِلَیْهِمْ.( الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج‏۲ ؛ ص۶۳۶)

معاویه بن وهب گوید: بحضرت عرضکردم: چگونه شایسته است براى ما که با قوم خود (یعنى شیعیان) و مردمانى که با ما آمیزش دارند و شیعه نیستند رفتار کنیم؟ فرمود: نگاه کنید به پیشوایان خود آنان که از آنها پیروى کنید و هر طور آنها رفتار کنند شما نیز همان طور رفتار کنید، بخدا سوگند آنها عیادت بیمارانشان را میکنند، و بر سر جنازه هاشان حاضر گردند و بسود وزیان آنها گواهى دهند و امانتهاى آنها را بآنها رد کنند.

اما در جواب به جناب مسائلی بایستی عرض کنیم این روایات در باب اخلاقیات است و شیعیان وظیفه دارند نزد همگان حسن خلق داشته باشند حتی دهری ها و زنادیق کما اینکه می بینیم امام صادق علیه السلام هنگام مناظره با زندیق مصری او را یا اخا اهل المصر صدا می کند بنابراین این روایات جنبه ای جز اخلاقیات و مولفه قلوبهم (یعنی جذب و بدست آوردن دل آنها با محبت کردن به آنان )ندارد و نه تنها مقابل سنی ها بلکه سایر ادیان چنین وظیفه ای داریم,یک روایت شریف داریم:

وَ رَوَى ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ یَا إِسْحَاقُ‏ صَانِعِ‏ الْمُنَافِقَ‏ بِلِسَانِکَ‏ وَ أَخْلِصْ‏ وُدَّکَ‏ لِلْمُؤْمِنِ‏ وَ إِنْ جَالَسَکَ یَهُودِیٌّ فَأَحْسِنْ مُجَالَسَتَهُ.(من لا یحضره الفقیه؛ج‏۴؛ص۴۰۴)

امام باقر عَلَیْهِ السَّلاَمُ فرمود:

با منافق فقط با زبانت سازش کن، ولى مؤمن را مخلصانه دوست بدار و دلسوز باش؛ و اگر فردى یهودى همنشین تو گردد با او همنشین خوبى باش.

(من لایحضره الفقیه جلد ۴ صفحه ۴۰۴ حدیث ۵۸۷۲

سند روایت فوق نیز صحیح و مسند است .

و روایاتی دیگر نیز هست که با جمع آنان و با این روایات مد نظرجناب مسائلی به این نتیجه می رسیم که روایت مد نظر ایشان تنها برای آن دسته از عامه است که جزو جهال ومستضعفین یا

قریب به مستضعف هستند می باشد نه فردی که عامدانه و عالمانه دست به مخالفت و انکار ولایت امیرالمومنین زده است, مانند علما و کبار مخالفین و…

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ :

سند روایت فوق موثق و مسند می باشد.

مَنْ … أَکْرَمَ لَنَا مُخَالِفاً فَلَیْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ.

(هر کس گرامى بدارد کسى را که با ما مخالف است، از ما نیست و ما هم از او نیستیم) صفات الشیعه صفحه ۷ حدیث ۱۰

یا یک روایت شریف دیگر :

عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ قَالَ سَمِعْتُ مَوْلَایَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ: مَنْ ضَحِکَ فِی وَجْهِ عَدُوٍّ لَنَا مِنَ النَّوَاصِبِ وَ الْمُعْتَزِلَهِ وَ الْخَارِجِیَّهِ وَ الْقَدَرِیَّهِ وَ مُخَالِفِ مَذْهَبِ الْإِمَامِیَّهِ وَ مَنْ سِوَاهُمْ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ طَاعَهً أَرْبَعِینَ سَنَه

امیرالمومنین می فرماید کسی که بصورت دشمنان ما اعم از نواصب, معتزله و خوارج و قدری ها و خلاصه مخالف مذهب امامی بخندد عبادت چهل سال او پذیرفته نمی شود(مستدرک . الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۲ ، ص ۳۲۲ حدیث ۱۴۲۰۳

###########

در ادامه جناب مسائلی برای اثبات مدعای خود دست آویز دیگری را چنگ می زند و آن جواز نکاح با زنان سنی است و بروایتی از کتاب الکافی جلد۲ صفحه ۴۰۲ حدیث دوم اشاره

می کند که زراره از سنی ها زن نمی گرفت و امام صادق برایش دلیل آورد پیامبر با منافق ازدواج کرد وهمچنین حضرت نوح ولوط دو زن منافق را گرفتند و بعد اشاره به حضرت رسول می کند که حضرت رسول با فلانی یعنی عایشه و حفصه ازدواج کرد.

تا اینجای روایت امام صادق جواز ازدواج با منافق را می دهد کما اینکه پیامبر خاتم و دو پیامبر دیگر با منافقین ازدواج کردند تا اینجا مباحثه امام صادق و زراره فقهی بود اما زمانی که زراره

می گوید:

أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَا تَأْمُرُنِی أَنْطَلِقُ فَأَتَزَوَّجُ بِأَمْرِکَ ‏

خداوند کار شما را به نیک گرداند(بالاخره) چه دستورى بمن می فرمائید؟ آیا بروم و بدستور شما (از اینها)زن بگیرم؟

حضرت در جوابش او را امر می کند که اگر از مخالفین زن

میگیری از مستضعفینشان بگیر که هنوز چیز زیادی نمی دانند:

فَقَالَ لِی إِنْ کُنْتَ فَاعِلًا فَعَلَیْکَ بِالْبَلْهَاءِ مِنَ النِّسَاءِ قُلْتُ وَ مَا الْبَلْهَاءُ قَالَ ذَوَاتُ الْخُدُورِ الْعَفَائِف

اگر این کار را میکنى بتو سفارشکنم که از زنهاى بى تمیز (بی تشخیص)و ساده بگیرى، عرضکردم زنهاى بى تمیز و ساده کیانند؟ فرمود: پرده نشینان پارسا.

بنابراین دوباره زراره استدلال هایی میاورد که بالاخره اینها هم یا مومنند یا کافر که امام صادق می فرماید:

فَقَالَ مَا تَقُولُ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا إِلَى الْإِیمَانِ فَقُلْتُ مَا هُمْ إِلَّا مُؤْمِنِینَ أَوْ کَافِرِینَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ وَ لَا کَافِرِین‏

امام صادق فرمود: چه گوئى در گفتار خداى عز و جل – مگر مستضعفان (ناتوانان) از مردان و زنان و کودکانى که نه چاره توانند و نه راه برند، که بایمان رسند؟ «نساء آیه ۹۸» عرضکردم: آنها هم نیستند جز مؤمن یا کافر، فرمود، بخدا، سوگند آنها نه مؤمنند و نه کافر.

بنابراین آنچه که در این روایت بحث شد تنها جواز ازدواج با منافق است و در بحث موعظه اهل بیت ما را به ازدواج با مستضعفین سنی که هنوز شیعه و سنی را نمی فهمند چیست توصیه کرده اند و از هیچ کجای این روایت وحدت با اهل سنت در نمی آید.

و در ادامه جناب مسائلی روایت دیگری را از کتاب النوادر اشعری قمی می آورد:

عُثْمَانُ بْنُ عِیسَى عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ: سَأَلْتُهُ ع عَنْ مُنَاکَحَتِهِمْ وَ الصَّلَاهِ مَعَهُمْ فَقَالَ هَذَا أَمَرُّ تَمْدِیدٍ إِنْ یَسْتَطِیعُوا ذَاکَ قَدْ أَنْکَحَ رَسُولُ اللَّهِ ص.

از او (امام معصوم علیه السلام) درباره ازدواج با آنان و نماز پشت سرشان پرسیدم حضرت فرمود: این کار سختى است اگر توان آن را داشته باشید رسول خدا صلى الله علیه و آله ازدواج کرد.

النوادر اشعری قمی صفحه ۱۲۹حدیث ۳۲۹

و جالب تر اینجا است که جناب مسائلی در ذیل این روایت می نویسد: (( از این روایت به دست می آید که پذیرش چنین باوری در زمان اهل بیت ع حتی برای اصحاب خاص ایشان نیز مشکل بوده است. آنان نمی توانستند خود را از گرایشها و تعصب های فرقه ای رها سازند، همانگونه که امروز نیز برخی از شیعیان نتوانسته اند خود را از این مشکل برهانند)).

بنده نمی دانم این مطلب از خود ایشان است یا شماره پیوست انتها این مطلب که داده اند و از علی آقا نوری که کتاب امامان شیعه و وحدت اسلامی را نوشته, در هر صورت باید این را

بگویم که این عالی جنابان توهین و تهمت به اصحاب خاص اهل بیت با توجه به رای و تفسیر شخصی از روایات که هیچ, چه بسا ابایی از این اتهامات به خود معصومین نداشته باشند,

واقعا عجیب است که از کجای روایت بالا این استنباط را کردند که ازدواج با اهل سنت برای وحدت است, در خود روایت معصوم می فرماید این امر ازدواج باسنی ها کارسختی است و

سختی بدین معنی که نتوانی به تشیع بیاوریش و عقاید خودت آسیب می بینه و کلمه بعد می فرماید ان یستطیعوا که برخی علما مثل شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه لن تستطیعوا آورده

است یعنی نمی توانید و همچنین مرحوم بروجردی در جامع احادیث الشیعه لن تستطیعوا آورده است یعنی نمی توانید.

و اساس اینکه ازدواج با منافق جایز است بدین خاطر است که ظاهر کسانی که شهادتین را می گویند و نماز می خوانند و روزه می گیرند و زکات می دهند مسلم است و حکم به عدم نجاسات

آنان می شود و این مستفاد از روایات می باشد:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ:

سند روایت صحیح و مسند است

سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ مَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا فَلَمْ یُجِبْهُ ثُمَّ سَأَلَهُ فَلَمْ یُجِبْهُ ثُمَّ الْتَقَیَا فِی الطَّرِیقِ وَ قَدْ أَزِفَ مِنَ الرَّجُلِ الرَّحِیلُ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع کَأَنَّهُ قَدْ أَزِفَ مِنْکَ رَحِیلٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ فَالْقَنِی فِی الْبَیْتِ فَلَقِیَهُ فَسَأَلَهُ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ مَا الْفَرْقُ بَیْنَهُمَا فَقَالَ الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی عَلَیْهِ النَّاسُ شَهَادَهُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاهِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاهِ وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَهُ هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَا وَ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ کَانَ مُسْلِماً وَ کَانَ ضَالًّا

سفیان بن سبط گوید: مردى از امام صادق علیه السّلام پرسید:

میان اسلام و ایمان چه فرقست؟

حضرت جوابش نفرمود، سپس سؤال کرد، باز جوابش نفرمود، آنگاه روزى در میان راه بیکدیگر برخوردند و کوچ کردن آن مرد نزدیک شده بود، امام صادق علیه السّلام باو فرمود: گویا کوچ

کردنت نزدیک شده است، عرضکرد: آرى، فرمود: در خانه مرا دیدار کن. آن مرد بدیدارش رفت و از آن حضرت فرق میان اسلام و ایمان را پرسید.

حضرت فرمود: اسلام همین صورت ظاهرى است که مردم دارند، یعنى شهادت دادن باینکه شایسته پرستشى جز خداى یگانه بى شریک نیست و اینکه محمد بنده و رسول اوست و گزاردن

نماز و دادن زکاه و حج خانه کعبه و روزه ماه رمضان. اینست اسلام. أما ایمان معرفت این امر (ولایت) است با این (صورت ظاهرى که بیان شد) پس اگر کسى بآنها اقرار کند و باین امر

)ولایت) عارف نباشد، مسلمان است و گمراه .

اما این بحث فقط راجع به جواز است وگرنه توصیه اکید اهل بیت این است که اگر بخواهیم از سنی ها زن بگیریم از مستضعفینشان بگیریم نه غیر آن و مطلب دیگر اینکه زنان شیعه در روایات معصومین علیهم السلام نهی شده اند که با غیر هم عقیده خودشان (یعنی شیعه) ازدواج کنند چون زن از مرد تاثیر می پذیرد و بهمین دلیل که زن از مرد تاثیر می پذیرد ائمه معصومین علیهم السلام نهی کرده اند که زن شیعه با مرد غیر شیعه ازدواج کنند.

اما اینکه جواز داده اند به اینکه مرد ,زن سنی بگیرد هر چند تغییر زن سنی به شیعه هم سخت است و در روایت اشعری قمی معصوم علیه السلام فرمود: هَذَا أَمَر شُّدید إنِْ یسَْتطَِیعوُا, لذا جواز نکاح با زن سنی داده شده استاما توصیه اکید پرهیز از آن است, و اهل بیت فرموده اند از مستضعفین سنی ها زن بگیرید.

وَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ ع … إِنَّکُمْ فَلَا بَأْسَ أَنْ یَتَزَوَّجَ الرَّجُلُ مِنْکُمْ الْمُسْتَضْعَفَهَ الْبَلْهَاءَ

از امام باقر علیه السلام:شما مردان اشکال ندارد که فردى از شما با زن مستضعف ساده دل ازدواج کند دعائم الاسلام جلد ۲ صفحه ۱۹۹حدیث ۷۳۲

صَفْوَانُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع إِنَّ لِامْرَأَتِی أُخْتاً مُسْلِمَهً لَا بَأْسَ بِرَأْیِهَا وَ لَیْسَ بِالْبَصْرَهِ أَحَدٌ فَمَا تَرَى فِی تَزْوِیجِهَا مِنَ النَّاسِ فَقَالَ لَا تُزَوِّجْهَا إِلَّا مِمَّنْ هُوَ عَلَى رَأْیِهَا

به امام باقر علیه السلام گفتم: همسرم » : فضیل بن یسار گوید خواهرى مسلمان دارد که نظر و عقیده اش اشکالى ندارد و در شهر بصره کسى نیست نظر شما چیست که او را به همسرى همین مردم (سنىّ ها) در بیاورم؟ حضرت فرمود: او را جز به ازدواج کسى که با او هم راى و عقیده است درنیاور.

النوادر اشعری صفحه ۱۳۱ حدیث ۳۳۶

###########

جناب مسائلی در ادامه از شاگردی سنی ها و مباحثات علمی بین سنی ها و امام صادق درصدد اثبات مدعای خود است.

اما در جواب ایشان باید بگوییم در رابطه با مباحثات علمی امام صادق و دیگر اهل بیت علیهم السلام این بزرگواران نه فقط با عامه بلکه با زنادقه و کفار و فرق دیگه رابطه علمی و مباحثات

گرمی داشتند بطوری که امام با توجه به اخلاق خوبش به زندیق مصری فرمود یا اخا اهل المصر , یا مفضل بن عمر که در مقدمه کتابش می گوید با ابن ابی العوجا که منکر خدا بود مشاجره و

توهین کردم و او در جواب من گفت:

إِنْ کُنْتَ مِنْ أَصْحَابِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ فَمَا هَکَذَا تُخَاطِبُنَا وَ لَا بِمِثْلِ دَلِیلِکَ تُجَادِلُ فِینَا وَ لَقَدْ سَمِعَ مِنْ کَلَامِنَا أَکْثَرَ مِمَّا سَمِعْتَ فَمَا أَفْحَشَ فِی خِطَابِنَا وَ لَا تَعَدَّى فِی جَوَابِنَا وَ إِنَّهُ الْحَلِیمُ الرَّزِینُ الْعَاقِلُ الرَّصِینُ لَا یَعْتَرِیهِ خُرْقٌ وَ لَا طَیْشٌ وَ لَا نَزَقٌ یَسْمَعُ کَلَامَنَا وَ یُصْغِی إِلَیْنَا وَ یَتَعَرَّفُ حُجَّتَنَا حَتَّى إِذَا اسْتَفْرَغْنَا مَا عِنْدَنَا وَ ظَنَنَّا أَنَّا قَطَعْنَاهُ دَحَضَ حُجَّتَنَا بِکَلَامٍ یَسِیرٍ وَ خِطَابٍ قَصِیرٍ یُلْزِمُنَا بِهِ الْحُجَّهَ وَ یَقْطَعُ الْعُذْرَ وَ لَا نَسْتَطِیعُ لِجَوَابِهِ رَدّاً فَإِنْ کُنْتَ مِنْ أَصْحَابِهِ فَخَاطِبْنَا بِمِثْلِ خِطَابِه‏

اگر از اصحاب جعفر بن محمدّ صادقى او خود با ما چنین مخاطبه نمى کند و به این نوع دلیل با ما مجادله نمى کند، و از سخنان ما زیاده از آن چه تو شنیدى مکرر شنیده است و دشنام نداده در خطاب ما و او از اندازه سخن به در نرفته و در جواب ما! و او صاحب حلم و رزانت و خداوند عقل و متانت است. او را طیش و سفاهت و غضب ازجا به در نمى آورد گوش مى دهد سخنان ما را و مى شنود حجت هاى ما را تا آن که ما آنچه در خاطر داریم مى گوئیم و گمان مى کنیم که حجت خود را بر او تمام کردیم، آنگاه باطل مى کند حجت هاى ما را به اندک سخنى و حجت بر ما تمام مى کند به مختصرترین کلامى، و نمى توانیم سخنان معجز نشان او در

مقام جواب برآئیم، اگر تو از اصحاب اوئى به طور شایسته او با ما سخن بگو بنابراین مباحثات علمی امام صادق با همه ادیان و تفکرات بوده و با اخلاق خوشبوده که ابوحنیفه سنی می گوید اگر اون دو سال نزد ایشان درس نمی خواندم هلاک می شدم و ابن ابی العوجا بی دین نیزاینچنین از امام صادق تعریف می کند, بنابراین این مطلب ربطی به وحدت و همدلی با سنی ها ندارد و

باید دانست ظلمی که حنفی و مالکی سنی به دین کردند , ابن ابی العوجاهای زندیق نکردند و کار بجایی رسید که امام کاظم علیه السلام ابا حنیفه را لعنت کردند دو روایت صحیح و مسند

در الکافی داریم روایت اول:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَکِیمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع

سند روایت صحیح و مسند است

…قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا حَنِیفَهَ کَانَ یَقُولُ قَالَ عَلِیٌّ وَ قُلْتُ…

امام کاظم علیه السلام فرمود لعنت خدا بر ابوحنیفه که گفت علی علیه السلام اینگونه گفت و من نیز اینگونه می گویم الکافی جلد ۱صفحه ۵۶ حدیث ۹)

روایت دوم:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سَمَاعَهَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ:

سند روایت صحیح و مسند است

… قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا حَنِیفَهَ کَانَ یَقُولُ قَالَ عَلِیٌّ وَ قُلْتُ أَنَا …

امام کاظم علیه السلام فرمود لعنت خدا بر ابوحنیفه که گفت علی علیه السلام اینگونه گفت و من نیز اینگونه می گویم( الکافی جلد ۱ صفحه ۵۷ حدیث۱۳

############

جناب مسائلی در ادامه مقاله اشان حرف های جناب رجبی دوانی را می زندکه عاشورا نیز درون مذهبی نیست بلکه برخی از یاران حضرت شیعه نبودند مانند وهب و زهیر بن قین که البته بنده در مقاله ای مجزا به این شبهه جواب دادم و خلاصه اش این است که وهب مسیحی بود اما مسلمان و شیعه شد و همچنین زهیر عثمانی بود اما شیعه شد یعنی ولایت مطلقه امام معصوم را پذیرفتند و برائت از دشمنان ولایت جستند و جنگیدند تا به شهادت رسیدند, و در مورد زهیر قسمتی از مقاله جوابیه مان به جناب رجبی دوانی را اینجا می آوریم:

آقای رجبی دوانی ادعا کرده اند که زهیر بن قین بر مذهب عثمانی باقی ماند و با حفظ عقیده خود در رکاب امام حسین شهید شد و همچنین نوشته اند که زهیر بن قین به مذهب سنی ها زنشرا طلاق داد.

و اماجواب:

آری صحیح است زهیر عثمانی بود ولی عثمانی نماند و در تاریخ طبری نیز در جلد۴صفحه ۳۱۶آمده است که عزره به زهیر بن قین گفت: یا زهیر ما کنت عندنا من شیعه أهل هذا البیت إنما کنت عثمانیا قال أفلست تستدل بموقفی هذا أنى منهم عزره

گفت: ای زهیر، تو شیعه این خاندان نبودی و طرفدار عثمان بودی!

زهیر پاسخ داد: آیا از بودنم در اینجا پی نمی بری که از آنان هستم؟) از این کلام مشخص می شود که دیگر او عثمانی نیست و به آیین امام حسین آمده و شیعه او شده و شیعه اهل بیت

شده کما اینکه به یاران علی علیه السلام شیعه علی می گفتند و به حسنین نیز شیعه حسن و حسین و مجموعا شیعه اهل بیت می گفتند,

بنابراین او سیره سابق خود را که عثمانی بود و طبق مقاتل از مکه که همزمان کاروان حسین علیه السلام با کاروان زهیر بن قین حرکت کرد، زهیر دائم پرهیز می کرد که نزدیک کاروان آنحضرت شود و علت آن نیز این بود که اهل بیت منهجشان مشخص بود و منهج آنان بر علیه غاصبین ولایت بود و همچنین در ده سال حکومت معاویه چهره اهل بیت را بیشتر مکدر نشان می دادند اما وقتی حقیقت را زهیر فهمید بحضرت نزدیک شد تا جایی که در شب عاشورا طبق همه مقاتل

عرضکرد: والله دوست داشتم کشته مى شدم، سپس دوباره زنده شده بعد کشته مى شدم، تا جائى که هزار بار اینچنین کشته مى شدم، تا خداوند بدین وسیله، کشته شدن را از شما و

جوانان أهل بیت شما دور مى گردانید.

مضحک است کسی که هزاران بار علاقه بفدا شدن در راه حسین علیه السلام را داشته باشد را عثمانی و سنی بدانیم و مطیع و شیعه اهل بیت ندانیم.

اما اینکه می گویند زهیر بن قین همسرشرا بفقه سنیان طلاق داده نیز اشتباه است.

راجع به کیفیت طلاق شیعه و سنی باید گفت: شیخ محمد حسن نجفی، صاحب کتاب جواهر الکلام گفته است: صیغه طلاق به این صورت است که مرد به زنش در حالی که در طهر غیر مواقعه باشد، با حضور دو شاهد عادل از روی قصد جدی بگوید: انتِ طالق . به غیر این شکل طلاق صورت نمی گیرد. وی می افزاید: سید مرتضی در کتاب الانتصار گفته:  اجماع امامیه براین است (محمد جواد مغنیه، الفقه علی المذاهبالخمسه، ص۴۱۴، به نقل از جواهر الکلام).

اما اهل سنتّ طلاق را به هر لفظ و صیغه ای مجاز می دانند، حتی به صورت کنایه مثل این که مرد به زنش بگوید: برو شوهر کن، اختیارت با خودت باشد، نیز هر چه دلالت بر طلاق بکند،

حتی ازمالک بن انس، یکی از امامان چهارگانه اهل سنت، نقل شده که اگر مردی تصمیم بگیرد زنشرا طلاق بدهد، طلاق حاصل می شود، اگر چه به زبان نیاورد (همان مدرک صفحه ۴۱۵)

اما اکنون ببینیم زهیر بن قین چگونه همسرشرا طلاق داده:

آنچه که در مقاتل آمده این است: ثم قال لامرأته: أنت طالق (وقعه الطف،ص۱۶۳) در لهوف و غیره نیز به همین لفظ آمده است.همانطور که می بینید زهیر بن قین همسرشرا بلفظ «انت طالق» طلاق داد و بعد آن او را به پسر عموهایش سپرد و مشخص است پسرعموهای همسر زهیر نزد او بودند و طبق مقاتل چادر و تجهیزات را جمع کرده بودند وبعد همسرش را طلاق داد و مشخص است این لفظ را درجمع گفته است و آنان را بعنوان شاهد طلاق گرفته است.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

خبرنامه آرمان مهدویت

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*